ما استدلالها و هر ادعای تکبر امیز را که در برابر شناخت خدا قد علم کند ویران میکنیم و هر اندیشه ای را به اطاعت از مسیح اسیر میسازیم: دوم قرنتیان باب 10 ایه 5
تعریف کلی الاهیات .در واقع شناخت و مطالعه و تامل در باب خداست و این صحبت کلی و عمومی هست.اما میخواهیم در باب ایمان مسیحی صحبت کنیم.معنای تیالوژی که در ادیان دیگر نیز صدق میکند به معنای تفحص تفکر و اندیشیدن در خصوص خداوند است.اما ایمان مسیحی ایمان و بینش متفاوتی از خداوند است با سایر ادیان و دلیل آن به خاطر خداوندی است که آن رامتفاوت کرده است.دو حقیقت بسیار منحصر به فرد در ذات و وحدانییت خدا به ما نشان میدهد که تفحص در باب خداوند در ایمان و باور مسیحی کاملا متفاوت هست.ما در ایمان مسیحی ما با دو حقیقت در مورد خدا روبرو میشیم.حقیقت اول :که در سایر ادیان هم دیده میشود خدای فرا باشنده قادر مطلق دانای مطلق حاضر مطلق و سایر صفات مطلق خداوند تمامی ویژگیهای که تنها یک باشنده حقیقی میتواند داشته باشد ولی تفاوت بارز خدای ایمان مسیحی خدای فرو باشنده نیز هست در حالی که این خداوند متعال و قادر مطلق تفاوت با مخلوقاتش دارد ولی وارد خلقت خود شده وبه تارخ بشر وارد شده و با مخلوقش ارتباط برقرار میکند این تفاوت و تمایز ایمان مسیحی به خداوند را متفاوت میکند.در حالی که در ادیان دیگر این صفت فرو باشنده دیده نمیشود و غایب هست. خداوند در ایمان مسیحی حقایق و مکاشفات قدسی را به ما میبخشد که باید با ابزار صحیح بتوانیم آن را درک کنیم.حقایق قدسی که بر ملا شدن آن کار انسان نیست بلکه توسط خداوند آشکار میگردد.این حقایق اکتسابی نیست بلکه این خداوند است که باید پرده بردارد تا او را بشناسیم.این خدای که ایمان مسیحی به ما معرفی میکند خدای نیست که در آسمان هفتم جلوس کرده و از تخت پادشاهی خود پایین نمیاید و با انسان خاکی ارتباطی ندارد. این خدای ایمان مسیحی با انسان حرف میزند و با او وارد رابطه میشود و این تفاوت و فاصله و تفوق را به هم وصل میکند و جدای را از بین میبرد نه اینکه خدا دیگر خدا نیست یا خدایی خود را ازدست میدهد و یا انسان خاکی خدا میشود .خداوند خودش طریقی را مهیا میکند تا بتواند خودش را معرفی کند و قابل شناخت و درک برای انسان باشد.حالا این شناخت و معرفت در باب خدا با مطالعه مخلوقات او مخصوصا وضعییت انسان و رابطه او با خدا و همینطور کار فدیه بخش او در بازیافت این رابطه گسترده تر میشود.خداوند با انسان وارد رابطه میشود اما انسان گناه میکند و سقوط میکند اما خداوند وارد عمل میشود و این رابطه خدشه دار شده و ویران شده را تبدیل به یک دوستی میکند و درواقع این رابطه را را بازیافت میکند.این حرکت و این کار فدیه بخش خداوند تعریف الاهیات مسیحی را رنگین تر میکند.توضیح منطقی و قابل فهم اموزه های ایمان مسیحی اول بر کتب الهامی بنا شده و دوم در چها چوب و ساختار فرهنگی بوده وبه زبان و اصطلاحات روز بیان شدهبا مسایل مرتبط با زندگی انسان. الهامی بودن آن چون ما نمیتوانیم خدا را بشناسیم مگر آنکه خدا خودش را به ما بشناساند ما نمیتوانیم به حقایق قدسی دست پیدا کنیم مگر آنکه کشف اسرار و حقایق برای ما توسط خداوند آشکار شود
دوم چهار چوب و ساختار فرهنگی خداوند با زبان روز با انسانها صحبت کرده و مکاشافات و حقایق قدسی را به آنها میدهد.در .واقع خداوند در سه هزار سال پیش با زبان آن زمان و فرهنگ آن زمان با انسان برخورد کرده و با او یکی میشود ولی حقایق قدسی هیچ تغییری نمیکند ما باید این حقیقت را در یابیم و در فرهنگ امروز قرار دهیم.کلام خداوند در دوم قرنتیان باب 10 ایه 5 میفرمایید :
ما استدلالها و هر ادعای تکبر امیز را که در برابر شناخت خدا قد علم کند ویران میکنیم و هر اندیشه ای را به اطاعت از مسیح اسیر میسازیم
برگرفته از دروس الاهیاتی کشیش ادوین
تهیه شده توسط:عنایت شهسواری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر