خشنودی و رضایت خدا در پسرش: الوهیت مسیح

- خدا از پسرش خشنود میباشد.
در متی 17، عیسی، پطرس و یعقوب و یوحنا را به بالای کوه میبرد. وقتی آنها کاملا تنها میباشند، چیزی بینهایت اعجابانگیز اتفاق میافتد. ناگهان خدا به عیسی ظاهری پرجلال میبخشد. آیه 2: «چهره اش چون خورشيد، درخشنده و جامه اش چون نور، سفيد گرديد.» سپس در آیه 5 ابری درخشان برایشان سایه میافکند و خدا از ابرها سخن میگوید؛ ««اين است پسر حبيب من كه از وي خشنودم. او را بشنويد!»» ابتدا، خدا به شاگردان نگاهی گذرا و کوتاه از جلال آسمانی واقعی عیسی میبخشد. این همان چیزی میباشد که پطرس در 2 پطرس 1: 17 میگوید؛ «(مسیح) از خداي پدر اكرام و جلال يافت.» سپس خدا قلبش را برای پسر آشکار میسازد و دو چیز را میگوید: «من پسرم را دوست دارم» («اینست فرزند عزیز من»)، و «من از پسرم خشنودم» («که از او کاملا خشنودم»). او در یک موقعیت دیگر اینگونه میگوید: در تعمید عیسی، هنگامی که روحالقدس نزول میکند و عیسی را برای خدمت مسح مینماید، محبت و حمایت پدر را اعلام میکند؛ ««اين است پسر حبيب من كه از او خشنودم.»» و در انجیل یوحنا، عیسی چندین بار درباره محبت پدر برای او سخن میگوید: به عنوان نمونه، یوحنا 33: 35، «پدر پسر را محبّت مينمايد و همه چيز را به دست او سپرده است.» یوحنا 5: 20، «پدر پسر را دوست ميدارد و هر آنچه خود ميكند بدو مينمايد» (همچنین به متی 12: 188 نگاه کنید، جایی که متی از اشعیا در رابطه با عیسی نقلقول میکند: «اين است خادم من که او را برگزيدهام، محبوب من که جانم از او خشنود است.» کلمه عبری برای «خشنود،» ratsah میباشد، که به معنی «لذت بردن از» میباشد.) بنابراین اولین جمله ما این میباشد؛ که خدای پدر، خدای پسر را دوست دارد؛ نه با هیچ نوعی از انکارنفس، یا محبتی که با از خودگذشتگی است، بلکه با محبتی شادیبخش و خشنودکننده او را دوست دارد. او کاملا از پسرش خشنود میباشد. جان او در پسرش شاد میشود! وقتی او بر پسرش مینگرد؛ او از آنچه میبیند، لذت میبرد، و تحسین میکند، و شاد میشود، و ارزش بسیار قائل میشود، و اشتیاق دارد.
- پسر خدا پری الوهیت را دارد.
این حقیقت، ما را از اشتباه نمودن، درباره اولین واقعیت، برحذر میدارد. شما شاید با این باور موافق باشید، که خدا از پسرش خشنود میباشد، اما این اشتباه را بکنید، که پسر تنها یک انسان مقدس فوقالعاده میباشد، که پدر او را به فرزندخواندگی پذیرفته است؛ زیرا از او بسیار لذت میبرد. اما کولسیان 2: 9، یک نگاه بسیار متفاوت از امور را به ما میدهد. «در وي از جهت جسم، تمامي پريِ الوهيّت ساكن است.» پسر خدا تنها یک انسان برگزیده نمیباشد. او کمال پری الوهیت را در خود دارد. سپس کولسیان 1: 19 این را به خشنودی خدا مرتبط میسازد: «زيرا خدا رضا بدين داد كه تمامي پُري در او ساكن شود.» یا شما میتوانید بگویید؛ «خدا خشنود بود تا همه پریاش در او ساکن بشود.» به بیانی دیگر، انجام این کار باعث خشنودی خدا بود. خدا در دنیا دنبال یافتن انسانی نمیگشت که برای خوشی او واجد شرایط باشد و آنگاه او را به عنوان پسرش قبول بکند. درعوض، خدا خودش پیشقدم شد، تا پری خودش را در یک انسان در کار تجسم الهی ارزانی بنماید. یا ما میتوانیم بگوییم او پیشقدم گردید تا کمال الوهیت خودش را با ذات انسانی لباس بپوشاند. و کولسیان 1: 19 میگوید؛ او از انجام این کار، خرسند شد! خشنودی و شادی او بود. ما شاید تمایل داشته باشیم تا بگوییم؛ که خدا پسری را نیافت که او را خشنود بسازد، اما او پسری را بوجود آورد که او را خشنود مینمود. ولی آن، همچنین، بسیار گمراه کننده خواهد بود، چرا که این پری الوهیت، که اکنون در جسم، (کولسیان 2: 9) در عیسی، ساکن میشود، قبلا در شکل شخصیتی وجود داشته است، قبل از آنکه او ذات انسانی در عیسی را برخود گرفت. این ما را بیشتر به عقب، به الوهیت، و به باور 3، میبرد.
- پسر، که خدا از او خشنود میباشد، صورت ابدی و انعکاس خدا میباشد و درنتیجه خود خدا میباشد.
اینجا در کولسیان 1: 15، پولس میگوید؛ او صورت خداي ناديده است، نخست زاده تمامي آفريدگان.(بدین معنا که، آن شخصی که مقام عالی و رفیع فرزندی بر روی تمام خلقت را دارد، همانگونه که عبارت بعدی نشان میدهد)؛ زيرا كه در او همه چيز آفريده شد، آنچه در آسمان و آنچه بر زمين است . پسر صورت پدر میباشد. این به چه معنا میباشد؟ قبل از اینکه پاسخ بدهیم، بیایید به تعداد دیگری از سِمَتها یا القاب مشابه نگاه بنماییم. در عبرانیان 1: 3، از پسر سخن میگوید؛ او فروغِ جلالِ خدا و مظهر کامل ذات اوست، و همهچيز را با کلام نيرومند خود نگاه ميدارد. (هزاره نو) در فیلیپیان 2: 6، پولس میگوید؛ كه چون در صورت خدا بود، با خدا برابر بودن را غنيمت نشمرد، ليكن خود را خالي كرده، صورت غلام را پذيرفت و در شباهت مردمان شد. بنابراین،پسر که از او خدا خشنود میباشد، همان صورت خود خدا؛ فروغ (انعکاس) خود جلال خدا؛ مظهر کامل ذات خدا؛ میباشد؛ همذات خود خدا است؛ و با خدا همتا و مساوی میباشد. درنتیجه، ما نبایستی تعجب کنیم، وقتی که یوحنای رسول در یوحنا 1: 1 میگوید؛ در ابتدا كلمه بود و كلمه نزد خدا بود و كلمه خدا بود. پس کاملا گمراهکنننده خواهد بود اگر بگوییم که پسر که از او خدا خشنود میباشد، در تجسم الهیاش یا در هر زمانی، بوجود آمد یا خلق شد. « در ابتدا كلمه بود و كلمه نزد خدا بود و كلمه خدا بود.» از زمانی که خدا وجود داشته است،کلمه خدا، و پسر خدا نیز وجود داشته است؛ که ذات (طبیعت) انسانی را در عیسی مسیح برخود گرفت. اکنون ما میتوانیم، ایدهای بهتر داشته باشیم، از آنچه کتابمقدس منظور دارد، وقتی که او را صورت، یا فروغ، یا مظهر، یا ذات، خدا مینامد، که با خدا همتا و مساوی میباشد. از ازل، یگانه حقیقتی که همواره وجود داشته است، خدا میباشد. این رازی عظیم است، چرا که، برای ما بسیار دشوار میباشد، تا درباره خدا، بدون مطلقا هیچ آغازی، و فقط وجودش در آنجا، از ازل همیشه و همیشه، و بدون اینکه هیچگاه چیزی یا کسی، او را بیافریند؛ وجود داشته باشد؛ تنها حقیقت مطلق، که هر کدام از ما، مجبوریم با او روبرو بشویم؛ هرچند دوست داشته باشیم یا نه. کتابمقدس میآموزد، که این خدای ازلی و ابدی همواره: – یک صورت کامل از خودش، – یک فروغ (انعکاس) کامل از ذاتش، – یک مظهر یا نقش (اثر) کامل از طبیعتش، – یک ذات یا نمود کامل از جلالش، داشته است. ما در آستانه وصفناپذیری در اینجا هستیم، اما شاید ما بتوانیم جرات نماییم، تا این اندازه بگوییم: از زمانی که خدا، خدا بوده است؛ او از خودش خودآگاه بوده است؛ و صورتی که او از خودش دارد، به حدی بینقص و به حدی کامل و پر میباشد، گویی که بازآفرینی (فرزند) شخصی (اختصاصی) زندهِ خودش میباشد. و این صورت اختصاصی، یا فروغ، یا ذات، زندهِ خدا، خدا میباشد؛ یعنی، خدای پسر. و درنتیجه خدای پسر، همجاودان (ازلی و ابدی مانند پدر) و همتا یا مساوی، در ذات و جلال، با خدای پدر میباشد. 4 . خشودی خدا در پسرش، خشنودی در خودش میباشد. از آنجایی که پسر، صورت خدا، و فروغ خدا، و مظهر خدا، و ذات خدا، و مساوی با خدا، و حقیقتا خدا میباشد، درنتیجه خشنودی خدا در پسر، خشنودی در خودش میباشد. درنتیجه عمیقترین شادی بنیادین، عمده، و اصلی خدا؛ شادی است که او در کمالهای خودش دارد، همانگونه که او انعکاس آنها را در پسرش میبیند. او پسرش را دوست دارد و از پسر لذت میبرد و از پسر خشنود میباشد زیرا پسر خودش خدا میباشد. در نگاه اول این مانند تکبر به نظر میرشد، و احساس غرور و خودبینی و خودخواهی در موردش وجود دارد، زیرا آن مثل این خواهد بود که اگر هر یک از ما عمیقترین شادی بنیادینمان را با نگریستن بر خودمان در آینه بیابیم. ما متکبر، مغرور، خودبین، و خودخواه خواهیم بود. اما چرا؟ زیرا ما برای چیزی بینهایت بهتر و عالیتر و عظیمتر و عمیقتر از خوداندیشی خلق شدهایم. چهچیزی؟ اندیشیدن و لذتبردن از خدا! هرچیزی کمتر از این، بتپرستی خواهد بود. خدا پرجلالترین تمامی مخلوقات میباشد. دوست نداشتن او و لذت نبردن از او، اهانتی بزرگ به ارزش او میباشد. اما همین امر، در مورد خدا نیز صحیح میباشد. چگونه خدا، به آنچه بینهایت زیبا و پرجلال است، اهانت نکند؟ چگونه خدا، بتپرستی نکند؟ تنها یک پاسخ ممکن وجود دارد: خدا بایستی به زیبایی و کمال خودش، بیش از هر چیزی، محبت بورزد و از آنها لذت ببرد. برای ما انجام این کار در برابر آینه، ذات و اصل تکبر میباشد؛ برای خدا انجام این عمل در برابر پسرش اصل عدالت میباشد. آیا به هیجان آمدن با لذت کامل در آنچه کاملا پرجلال میباشد؛ اصل عدالت نیست؟ و آیا متضاد عدالت نیست، زمانی که ما عالیترین محبتهایمان را برای چیزهای کم یا بی ارزش قائل میشویم؟ و همچنین عدالت خدا ، غیرت و شادی و خوشی بینهایت میباشد که او در ارزش و جلال خودش دارد. و اگر او هیچگاه مجبور میشد تا برخلاف این اشتیاق ازلی و ابدی برای کمالهای خودش، عمل بنماید، او عادل نمیشد؛ او یک بتپرست میشد. در اینجا بزرگترین مانع دربرابر نجات ما قرار دارد: برای اینکه چگونه چنین خدای عادلی، هیچوقت محبتش را، میتواند نثار گناهکارانی نظیر ما، بنماید؟ اما در اینجا، عمیقا بنیاد نجاتمان نیز قرار دارد، زیرا دقیقا احترام بینهایتی که پدر برای پسر دارد، آن را برای من، یک گناهکار شریر، امکانپذیر میسازد؛ تا در پسر محبت بشوم و پذیرفته بشوم، زیرا او در مرگش همه توهین و آسیبی را که من به جلال پدر از طریق گناهم، کرده بودم را، مسترد و مرمت نمود. ما این نکته را دوباره و دوباره در هفتههای آینده ملاحظه خواهیم نمود؛ چگونه خشنودی بیغایت پدر در کمالهای خودش، بنیاد احیا و امید و شادی ابدی ما میباشد. امروز فقط شروع مینماییم. من با باور پنجم و کاربرد آخر به پایان میرسانم. اگر اسکوگال درست میگوید؛ که ارزش و امتیاز یک شخص، با مفعول (و من اضافه میکنم: شدت) محبتش اندازهگیری میشود، سپس …
- خدا عالیترین و باارزشترین تمامی مخلوقات میباشد.
چرا؟ زیرا او پسرش، صورت جلال خودش، را با انرژی کامل و بیغایت از تمامی ازلیت تا ابدیت، محبت نموده است. چقدر پرجلال و خوشبخت، پدر و پسر و روحالقدس، از محبت جاری مابین ایشان، در تمامی ازلیت تا ابدیت، بودهاند! بیایید در هیبت و شکوه چنین خدای عظیمی بایستیم! و بیاید از تمامی رنجشهای ناچیز و خوشیهای زودگذر و مشغلههای کماهمیت زندگی بازگشت کنیم، و با خوشیای که خدا در صورت کمالهای خودش، یعنی پسرش، دارد، بپیوندیم. بیایید باهم دعا کنیم: خدای عادل، ازلی و ابدی، بینهایت؛ ما اعتراف مینماییم که اغلب تو را تحقیر نمودهایم و خودمان را به مرکز محبت تو ارتقا بخشیدهایم، جایی که تنها به تو در شخص پسرت تعلق دارد. ما توبه میکنیم، و از جسارت و گستاخیمان بازگشت مینماییم، و با شادی در هیبت و شکوه خوشبختی خودکفا (مستقل) و ازلی و ابدی (جاودانه) تو در مشارکت تثلیث میایستیم. و دعای ما، همانگونه که پسر تو در یوحنا 17: 26 گفت، این است که؛ محبتی را که به او نمودهای، در ما باشد و او نیز در ما باشد؛ که ما بتوانیم در مشارکت شادی و آن اقیانوس محبت، همواره و تا ابد شرکت بجوییم. آمین. مترجم: دَنی ک. Translated by Danny
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر