مجموعه مقالات در باب نجات شناسی الهیات اصلاحات
فهرست:- رفع کژفهمی ها در خصوص گزینش الهی
- اعتراضات به آموزش گزینش بلاشرط و پاسخ به آنها
- تولد تازه – بخش اول
- تولد تازه: بخش دوم–گفتگوی مسیح و نیقودیموس
- تولد تازه: بخش سوم – خداشناسی اصلاحات، فقط تولیپ نیست!
- پارساشمرده شدگی : قسمت اول
- پارساشمرده شدگی: قسمت دوم
- پارساشمرده شدگی قسمت سوم: پولس و یعقوب
- آموزهٔ نسبت دادن دوگانه
- پارساشمرده شدگی: اهمیت و مرکزیت این آموزه
- پارساشمردگی: اهمیت و مرکزیت این آموزه – بخش دوم
- پارساشمردگی: عهد اعمال – بخش سوم
- آموزه پارساشمردگی: آدم و مسیح: قسمت اول
- پارساشمردگی : آدم و مسیح – بخش دوم
رفع کژفهمی ها در خصوص گزینش الهی
همان طور که پیشتر هم در دروس قبلی اشاره کردم، تمام کلیساها به نوعی از گزینش الهی معتقد هستند و دلیل اینکه کلیسا باید در خصوص گزینش الهی تعلیم دهد، این است که کتاب مقدس، هم به صراحت و هم به کرات در این مورد تعلیم می دهد؛ اما همان طور که از درسهایی که داریم بر می آید و بر آن هم تاکید کرده ایم، صرف باور به یک نوع از آموزۀ گزینش الهی، کافی نیست و باید باور ما بر آموزۀ صحیح و کتاب مقدسی گزینش الهی باشد، آموزه ای که نتیجۀ تاویل کلام باشد و نه استنتاج یک سری پیش فرضهای فلسفی که به آنها تعهد داریم؛ پیش فرضهایی که مانند قالب عمل می کنند و هر آنچه که در آن جای نمی گیرد به دور می اندازند و بدان برچسب غیرکتاب مقدسی می زنند؛ در حالی که چنین قالبی باید عوض شود و نه اینکه مرتکب تحریف شویم؛ به قول سهراب سپهری «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید»، و این جور دیگر دیدن، نگرش کتاب مقدسی است.
بگذارید یک حقیقتی را به شما بگویم که به احتمال بسیار تا الان آن را تجربه کرده اید، گزارشات کتاب مقدس و آن تعالیم آسمانی که در این کتاب برای ما درج شده، اساساً برخلاف پیش فرضهای ما – انسانهای گناهکاری که از تولد در عداوت با خدا بوده ایم – می باشد. ذهنهای ما، چنان تحت تاثیر گناه قرار گرفته است و چنان ضربۀ گناه، قوی و جدی بوده، که جهان بینی ما را دگرگون ساخته است؛ چنانکه دیگر به خودی خود قادر به فهم امور الهی نیستیم و تا تنویر الهی نباشد، و تا سرسپردگی به حقایق مکشوف نباشد، نمی توانیم صادقانه و بدون آلایش، به امور آسمانی فکر کنیم.
به همین خاطر، باید تمام افکار را همان طور که کلام هم به ما دستور می دهد، به اسارت مسیح در بیاوریم؛ به هر آنچه که بر خلاف حقایق برملا شده در مکاشفۀ مکتوب است، اعتماد نکنیم بلکه با محک کتاب مقدس بسنجیم. آموزۀ گزینش الهی هم یکی از آن آموزه هایی است که اگر تعریف آن به سلائق ما گذارده شود، انسان را مسئول گزینش ساخته، خدا را از تخت حاکمیت خویش به زیر کشیده، خود بر آن تکیه خواهیم زد.
الهیات اصلاحات، به همان شعاری که پیشتر هم اعلام می کرد پایبند است که تنها کتاب مقدس و آن هم تمامی کتاب مقدس، باید پذیرفته شود. باید آنچه کلام به ما می آموزد بدون کم و زیاد اعلام شود؛ پس اگر می بینیم که نظام باورهای ما به هم ریخته، آنچه که باید تغییر کند، ساختار اعتقادات ما و نه کتاب مقدس است.
در جلسۀ گذشته به این مطلب پرداختیم که چرا آموزۀ گزینش الهی، هراسناک نیست و اگر کسی خود را به حقایق کلام بسپارد و آن را با جان و دل بپذیرد، این آموزه باید باعث آرامش، تشویق و قوت قلب او گردد؛ در این جلسه اما برخی از کژفهمی ها در خصوص گزینش الهی را پاسخ خواهیم داد؛ آموزه ای که به نام گزینش بلا شرط، معرفی شده است.
گزینش الهی، به مثابه دیدگاهی جبرگرایانه و مکانیکی!
به احتمال زیاد تا کنون این اعتراض را شنیده اید که آموزۀ گزینش الهی، جبرگرایانه و مکانیکی است. در میزگردی، هنگامی که در مسألۀ گزینش الهی، رومیان باب ۹ را قرائت کردم، برخی دوستان مرا متهم به جبرگرایی کردند؛ این در حالی است که بارها در برنامۀ تلویزیونی هم، به این اعتراض پاسخ داده شده است که چنین چیزی با الهیات اصلاحات مطابقت ندارد؛ نه با کتاب مقدس همخوانی دارد و نه با مجموعه آموزه های الهیات اصلاحات؛ اما به هر حال، گاهی این اعتراض در قالب سفسطه بیان می شود؛ مایلم در این خصوص به طور مشخص توضیحی در بارۀ سفسطه یا مغالطۀ حمله به مرد پوشالی، یا پهلوان پنبه ارائه دهم، تا وقتی کسی با شما وارد بحث های کتاب مقدسی می شود، بتوانید تشخیص دهید که چگونه ممکن است از این سفسطه به ضد شما استفاده شود.
مغالطۀپهلوانپنبه یا حمله به مرد پوشالی از مغالطات مقام نقد است؛ که شخص وقتی با مدعایی مخالف است و آن را نادرست میداند، برای نشان دادن نادرستی آن از این مغالطه استفاده میکند؛ در مغالطۀ پهلوانپنبه هیچگاه دلیل و برهانی ضد مدعای نخستین مطرح نمیشود بلکه ناقد، مدعایی را که قدرت نقد آن را ندارد، کنار میگذارد؛ یک مدعای سست و ضعیف را که توانایی نقد آن را دارد، به طرف مقابل خود نسبت میدهد و به جای رد کردن مدعای اصلی، به رد کردن این مدعای ضعیف میپردازد. مغالطۀ پهلوانپنبه ترفندیاست که از این راه شخص میتواند میزان تأثیرگذاری و مقبولیت شخص مدعی را کاهش دهد؛ هرچند مدعای نخستین پاسخ داده نمیشود. این مغالطه، به نوع خود پرکاربرد است و در نقد مکاتب و نظریههای مختلف از جمله دینی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به کار میرود؛ برخی افراد غیرمتخصص نیز در جریان نقد جوامع مرتکب چنین مغالطهای میشوند. علت نامگذاری این مغالطه به پهلوانپنبه این است که ناقد به جای مبارزه با پهلوان اصلی، گوییا پهلوانپنبهای ساخته، آن را بر زمین میزند.
گاهی برخی با مدد جستن از این مغالطه به نقد اندیشۀ گزینش الهی می پردازند؛ چنین اشخاصی با عمده کردن جبرگرایی به عنوان دیدگاه مطرح شده در گزینش الهی، ضمن حمله بدان( حمله به پهلوان پنبۀ فرض شده)، گزینش الهی را رد می نمایند، غافل از اینکه ایشان با تبدیل اصل مدعا(گزینش الهی) به پهلوان پنبه(جبرگرایی)، مرتکب مغالطه گردیده اند.
گاهی اوقات اما دوستانی که منتقد به آموزۀ گزینش الهی هستند، اعتراض می کنند که این چشم انداز شما، جبرگرایانه و مکانیکی است. این نوع نگرش، سیستمی مکانیکی را برای دنیا وضع می کند. زمانی که می گویند این آموزه جبرگرایانه است، منظورشان این است که در این سیستم، تصمیمهای انسان، هیچ نقش واقعی را بازی نمی کنند. در این سیستم، همه چیز مطابق آنچه تقدیر شده است به وقوع خواهد پیوست، و تصمیمهای انسانی بی معنی هستند. البته این را می خواهم اضافه کنم که در سیستم جبرگرایی، به همان صورت است که می گویند و تصمیمهای انسان توخالی و بی معنی است و مسئولیت و پاسخگویی مخلوق، جایگاهی ندارد؛ اما این چیزی نیست که کتاب مقدس تعلیم می دهد و این چیزی نیست که الهیات اصلاحات به آن معترف است.
در دنیایی که سیستم مکانیکی معرفی می کند، انسان مانند یک روبات و ماشینی است که تنها بر اساس آن چیزی که از پیش برنامه ریزی شده، توسط نیرویی که او را وادار به انجام سلسله کارهایی می کند، نقش خود را بی اختیار ایفا می کند.
درست در مقابل چنین باوری، عهد جدید، نجات ما را محصول رابطۀ با خدایی می داند که با انسان وارد رابطۀ معنا دار شده است؛ رابطه ای که عشق، محرک و جوهر آن است.
اجازه دهید افسسیان ۱: ۴- ۵ را بخوانیم و خواهش می کنم به واژه ها دقت کنیم، زیرا گاهی اوقات به نظر می رسد، آیات را بدون اینکه به برخی واژه ها حتی نگاه کنیم! به سرعت می خوانیم، و نتیجه اش البته از دست رفتن جانِ معنا و نادیده انگاشتن معانی عمیق آیات می شود.
زیرا پیش از آفرینش جهان، ما را در وی برگزید تا در حضورش مقدّس و بیعیب باشیم. و در محبت، ۵ بنا بر قصد نیکوی ارادۀ خود، ما را از پیش تعیین کرد تا بهواسطۀ عیسی مسیح از مقام پسرخواندگی او برخوردار شویم؛ (ترجمۀ هزارۀ نو، چاپ ۲۰۱۴)
۴ خدا ما را قبل از آفرینش دنیا در مسیح برگزید تا در پیشگاه او مقدّس و بیعیب باشیم. به سبب محبّت خود ۵ و برحسب صلاحدید ارادۀ خویش، برای ما مقدّر فرمود که به وسیلۀ عیسی مسیح فرزندان او شویم. (ترجمۀ مژده برای عصر جدید)
عمل گزینش الهی و اینکه ما را از پیش مقدر کرد، و اینکه ما را پیش از آفرینش عالم در مسیح برگزید، عملی جبرگرایانه و مکانیکی نبود، بلکه این گزینش در «محبت» انجام گشت؛ محبت الهی، پایه و اساس و محرک چنین گزینشی بود.
هر وقت کلام خدا در خصوص واکنش ما نسبت به انجیل صحبت می کند، نگرش کلام به انسان، این نیست که ما انسانهای مکانیکی هستیم که تصمیمهای ما بی معنی و بدون اختیار ما است؛ بلکه کلام خدا، انسانها را مسئول دانسته، آنها را صاحب اراده می داند که بر اساس تمایلات دل خود، عمل می کنند. زمانی که مسیح می گوید: بیایید نزد من، ای تمامی زحمتکشان و گرانباران، که من به شما آسایش خواهم بخشید (هزارۀ نو، متی ۱۱: ۲۸)؛ او مطمئنا انتظار واکنش معناداری از سوی شنوندگان این دعوت داشت. واکنشهای ما، البته که واکنشهای واقعی هستند که پی آمدهایی کاملا واقعی خواهد داشت؛ و پاسخهایی هم که مسیح در مقابل پاسخ منفی شنوندگان می دهد، نشانگر واقعی بودن تصمیمهای ایشان است.
۳۷ ای اورشلیم، اورشلیم، قاتل انبیا و سنگسار کنندۀ مرسلان خود! چند مرتبه خواستم فرزندان تو را جمع کنم، مثل مرغی که جوجههای خود را زیر بال خود جمع میکند و نخواستید! (ترجمۀ قدیم، متی ۲۳: ۳۷)
برخلافِ اتهام جبرگرایی یا آن کژفهمی که باعث آن گردیده، ما با کتاب مقدس هم صدا هستیم که تصمیمهای انسان پیامدهایی بسیار جدی به همراه خود دارد. بلی گفتن ما، حیات جاودانی و نه گفتن ما، هلاکت ابدی را به بار خواهد آورد.
۱۸ هر که به او ایمان دارد محکوم نمیشود، امّا هر که به او ایمان ندارد، هماینک محکوم شده است، زیرا به نام پسر یگانۀ خدا ایمان نیاورده است. (هزارۀ نو،یوحنا ۳: ۱۸)
تصمیمهای ما دارای اهمیت هستند و به قولی، سرنوشت ما را رقم می زنند و به همین خاطر، بشارت های ما هم اهمیت دارند و از اینجاست که باید انجیل را اعلام کنیم. ببینید خداوند به پولس در خصوص بشارت به «برگزیدگان» وی، آنانی را که از پیش برای حیات جاودان مقرر کرده، چه می گوید:
۹ یک شب خداوند در رویا به پولس گفت: «هیچ واهمهای نداشته باش، به تعالیم خود ادامه بده و دست از کار بر ندار. ۱۰ زیرا من با تو هستم و هیچکس قادر نخواهد بود به تو آزاری برساند و در این شهر افراد بسیاری هستند که متعلّق به من میباشند.» (مژده، اعمال ۱۸: ۹- ۱۰)
پولس رسول با اینکه یکی از معلمین عهد جدید است که با صدای بلند به گزینش الهی تاکید کرده آن را تعلیم می دهد، گمان نکرد که چون این افراد برگزیده هستند، بنابراین بشارت او بی معنی و بی هدف است، بلکه می دانست که خدا کلیسا را و او را در این موقعیت بخصوص، معین کرده تا بشارت را به گوش آنانی برساند که از آنِ خدا هستند؛ چون آنانی که از آنِ خدا هستند، به قول مسیح صدای خدا را خواهند شنید و نجات خواهند یافت.
۴۷ کسی که از خدا است، کلام خدا را میشنود و از این سبب شما نمیشنوید که از خدا نیستید. (قدیم، یوحنا ۸: ۴۷)
این افراد کلام خدا را که از زبان پولس اعلام می شد، باید می شنیدند و این افراد، حتماً ایمان می آوردند، چونکه از خدا بودند؛ از آنِ خدا بودند، خلق خدا بودند؛ به همین خاطر پولس یک سال و شش ماه در آنجا ماند. پولس رسول به این حقیقت معتقد بود که باید انجیل وعظ گردد و برگزیدگان باید انجیل را بشنوند تا بتوانند واکنش مثبت نشان داده، پیغام آن را بپذیرند.
۱۴ امّا چگونه کسی را بخوانند که به او ایمان نیاوردهاند؟ و چگونه به کسی ایمان آورند که از او نشنیدهاند؟ و چگونه بشنوند، اگر کسی به آنان موعظه نکند؟ ۱۷ پس ایمان از شنیدنِ پیام سرچشمه میگیرد و شنیدنِ پیام، از طریق کلام مسیح میسّر میشود. (هزارۀ نو، رومیان ۱۰: ۱۴و ۱۷)
آیا پولس رسول می دانست که چه کسی در آن شهر به مسیح ایمان خواهد آورد؟ مسلمأ پاسخ منفی است؛ این چیزی است که خدا از آن آگاه است ولی وقتی به مسیح ایمان می آورند، می توانیم به برگزیدگی این افراد اعتماد و وثوق داشته باشیم. این دقیقا چیزی است که پولس رسول به ایمانداران اهل تسالونیکی می گوید؛ زمانی که به این افراد موعظه کرد و ایشان ایمان آوردند او گفت:
۴ زیرا که ای برادران و ای عزیزانِ خدا، از برگزیدهشدنِ شما مطلّع هستیم، ۵ زیرا که انجیل ما بر شما محض سخن وارد نشده، بلکه با قوّت و روحالقدس و یقین کامل، چنانکه میدانید که در میان شما بخاطر شما چگونه مردمان شدیم. (قدیم، اول تسالونیکیان ۱: ۴- ۵)
آیا برآیند منطقی تعلیمی که پولس رسول بر اساس گزینش الهی می دهد، جبرگرایی است؟ آیا از آن سیستم مکانیکی که گمان می رود، ما تعلیم می دهیم، اثری هست؟ آنها تصمیم گرفتند و تصمیم گیری ایشان، معنی دار بود و پی آمد هایی جدی به همراه داشت؛ لذا پولس رسول، با اینکه می دانست، از گروهی که به ایشان موعظه خواهد کرد، تنها برگزیدگان شان نجات خواهند یافت، با این همه هر نوع سختی را متحمل گشت.
پولس رسول در انتهای زندگی و خدمت خودش اینطور می گوید:
۱۰ پس همه چیز را بهخاطر برگزیدگان تحمل میکنم تا آنان نیز نجاتی را که در مسیحْ عیساست، با جلال جاودانی بهدست آورند. (هزارۀ نو، دوم تیموتاوس ۲: ۱۰)
امیدوارم، شما هم مثل من، آموزۀ برگزیدگی الهی و تصمیم های انسانی را در این آیات دیده باشید.
برگزیدگی الهی بر اساس پیش دانی خدا در خصوص ایمان ما نیست.
همانطور که پیشتر هم گفتم، همۀ ایمانداران به نوعی از گزینش الهی معتقد هستند، اما نوع غیرکتاب مقدسی آن که برخی از دوستان به آن معترف هستند اینگونه می گوید که خدا، از تونل زمان، به آینده می نگرد و مشاهده می کند که چه کسانی به مسیح ایمان می آورند و چه گروهی او را رد می کنند، و اگر ببیند که کسی به مسیح ایمان می آورد، خدا او را برای نجات مقرر می سازد، اما خدا او را بر اساس ایمانش انتخاب می کند؛ چون او در آینده به مسیح ایمان خواهد آورد و خدا از گذشته این عمل او را در آینده می بیند، بنابراین او را برمی گزیند. از این منظر، گزینش الهی بر اساس عمل انسانی تعیین می گردد.
یک برهان ساده
«از منظری دیگر، گوییا عمل خدا در گزینش انسانها معلول، و عمل انسانها در آینده، علت آن است که این سخنی غیر عقلانی است زیرا بر این اساس، معلول (گزینش الهی ) قبل از علت( عمل انسانها) قرار می گیرد و این ممکن نیست! (چون خدا قبل از انسان بوده است!) »
این برهان را می شود به شکل زیر هم صورتبندی کرد:
- اگر گزینش الهی به علت عمل انسانها در آینده باشد، باید معلول(گزینش الهی) بر علتش(عمل انسانها) تقدم داشته باشد؛
- معلول بر علتش تقدم ندارد؛
- بنابر این گزینش الهی به علت عمل انسانها در آینده نمی باشد.
در ادامه لازم است دقت شود که بر اساس این دیدگاه وقتی خدا کسی را رد می کند به آن خاطر است که خدا از قبل دیده است که او ایمان نخواهد آورد و در نتیجه او را برای حیات جاودانی انتخاب نمی کند. برآیند اعتقادی چنین ایده ای آن است که دلیل نهایی گزینش و یا عدم گزینش انسانها، ریشه در خود انسانها دارد و نه در خدا.
از این دیدگاه در حقیقت تنها کاری که خدا می کند این است که با گزینش خود، تصمیم افراد را تایید می کند. طرفداران این دیدگاه آیۀ محبوبی نیز برای پشتیبانی از اعتقاد خویش ارائه می دهند، این آیه رومیان ۸: ۲۹ است:
۲۹ زیرا آنانی را که از قبل شناخت، ایشان را نیز پیش معیّن فرمود تا به صورت پسرش متشکّل شوند تا او نخستزاده از برادران بسیار باشد.(قدیم)
بنظر من، چنین فهمی از گزینش الهی، تنها نامی از گزینش را برخود دارد و فاقد معنای واقعی است.
الف- پیشدانی افراد و نه اعمال
اجازه دهید به بررسی آیۀ رومیان ۸: ۲۹ بپردازیم، آیه ای که فهم برخی از دوستان را از گزینش الهی جهت می دهد.
به نظر من، استناد به این آیه برای رسیدن به این باور که خدا بر اساس اعمال انسانی ایشان را انتخاب می کند، مردود است. این آیه در خصوص شناخت خدا از اشخاص صحبت می کند(آنانی را که از پیش شناخت)، و صحبت از اعمالی نمی کند که به گزینش الهی منتهی شود. این شناختی که در اینجا ذکر شده، شناختی است که توأم با رابطه است، شناختی شخصی است. اگر بخواهیم این آیه را با این مفهوم از واژۀ شناخت درک کنیم، شاید اینطور بتوان گفت که خدا به آینده و به افرادی مشخص در قالب رابطۀ نجات بخشِ می نگرد؛ در این مفهوم، او ایشان را از پیش شناخت. پولس از همین مفهوم شناخت است که در اول قرنتیان ۸: ۳ صحبت می کند.
۳ امّا اگر کسی خدا را محبّت نماید، نزد او معروف میباشد.(قدیم)
۳ امّا آن که خدا را دوست میدارد، نزد او شناخته شده است. (هزارۀ نو، چاپ ۲۰۱۴)
یا در غلاطیان ۴: ۹ می فرماید:
۹ امّا اکنون که خدا را میشناسید، یا بهتر بگویم، خدا شما را میشناسد، چگونه است که دیگر بار بهسوی آن اصول سست و فرومایه بازمیگردید؟ آیا میخواهید آنها را از سر نو بندگی کنید؟ (هزارۀ نو)
زمانی که کتاب مقدس از شناخت خدا و یا شناخت خدا از ایشان صحبت می کند، اشارۀ آن به یک شناخت توام با رابطه ای است که حاصل آن حیات و رستگاری است.
گاهی، برخی از دوستان می گویند که خدا گروهی از افراد را انتخاب کرده است تا نجات یابند و افرادی را به صورت انفرادی برای نجات برنگزیده است. دوستان آرمنین می گویند که خدا، کلیسا را به عنوان یک گروه انتخاب کرده است و کلام، صحبت از گزینش فردی نمی کند؛ لکن هرآینه شایسته است که به این امر توجه شود که رومیان ۸: ۲۹، در خصوص انتخاب گروهی بی نام و نشان صحبت نمی کند، بلکه این انتخابی انفرادی و شخصی است.
پولس در افسسیان ۱: ۴ می گوید:
زیرا پیش از آفرینش جهان، ما را در وی برگزید تا در حضورش مقدّس و بیعیب باشیم.(هزارۀ نو)
این «ما»یی، که پولس اشاره می کند، افراد مشخصی هستند. انتخاب یک گروه، بدون اینکه اعضای مشخصی در ذهن باشد، قابل اشکال است و چنین شائبه ای در انتخاب، کتاب مقدسی نمی نماید. اساسا هر وقت از گروه صحبت می شود، اشاره و صحبت در خصوص افرادی است که آن گروه را تشکیل می دهند.
ب- کتاب مقدس هیچگاه از ایمان ما، به عنوان دلیلی برای گزینش الهی صحبت نمی کند.
زمانی که به آیات مربوط به گزینش می نگریم و آنها را بررسی می کنیم، متوجه می شویم که کلام خدا در مورد دلیل این گزینش الهی صحبت می کند؛ اما دلیلی که کلام خدا به ما ارائه می دهد، ریشه در انسان ندارد. برعکس تفکر برخی، پولس رسول، در روشن ساختن این مطلب که انسان تعیین کنندۀ گزینش خویش نیست، تلاش بسیاری می کند. (رومیان ۹: ۹- ۱۳)
۹ وعدهای که خدا داد چنین بود: «در وقت معیّن من بر میگردم و ساره صاحب پسری خواهد بود.» ۱۰ نه تنها این بلکه «رفقه» از یک نفر، یعنی از جدّ ما اسحاق حامله شد ۱۱ و قبل از تولّد بچّههای دوقلوی او و پیش از اینکه این دو نفر عملی نیک یا بد انجام دهند، ۱۲ به رفقه گفته شد: «برادر بزرگ خادم برادر کوچک خواهد بود.» تا اینکه مقصود خدا در انتخاب یکی از این دو نفر ثابت بماند و این انتخاب مشروط به دعوت او باشد، نه به کارهای انسان. ۱۳ چنانکه کتاب مقدّس میفرماید: «یعقوب را دوست داشتم امّا از عیسو متنفّر بودم.» (مژده)
۹ زیرا وعده این بود که «در همین وقت خواهم آمد و سارا را پسری خواهد بود.» ۱۰ نه تنها این، بلکه فرزندان ربکا نیز از یک پدر، یعنی از جَد ما اسحاق بودند. ۱۱ امّا پیش از آنکه آنها به دنیا بیایند، و یا عملی خوب یا بد انجام دهند – برای اینکه مقصود خدا در گزینش استوار بماند، نه از راه اعمال، بلکه بهواسطۀ او که انسان را فرامیخواند – ۱۲ به ربکا گفته شد که «بزرگتر کوچکتر را بندگی خواهد کرد.» ۱۳ چنانکه نوشته شده است: «یعقوب را دوست داشتم، امّا از عیسو نفرت کردم.» (هزارۀ نو،چاپ ۲۰۱۴)
یعقوب و عیسو نمی توانستند گزینش الهی را دستکاری کنند تا به نفع خود تغییر دهند؛ بلکه «مقصود خدا در گزینش استوار» ماند و کارهای ایشان، تاثیری در این گزینش نداشت.
زمانی که پولس در مورد یهودیان صحبت می کند که ایمان می آورند، می گوید:
۵ پس همچنین در حال حاضر تعداد کمی که خدا بر اثر فیض خود برگزیده است، وجود دارند. ۶ اگر این از فیض خداست، دیگر بسته به کارهای انسانی نیست و امّا اگر به کارهای انسان مربوط است، دیگر فیض معنایی نخواهد داشت. (مژده، رومیان ۱۱: ۵- ۶)
پولس رسول اشاره می کند که نجات خدا که محض فیض است، به دور از اعمال انسانی است و کارهای انسان نمی تواند گزینش برای نجات را به نفع او بخرد.
خُب، برخی ممکن است که اعتراض کنند و بگویند که ما هم با مفاد این آیه موافقیم اما در این آیه چیزی در خصوص ایمان نیامده است و لذا قرار دادن ایمان در کنار کارهای انسانی منظور نظر آیه نیست. در پاسخ باید گفت درست است که در آیه تصریحی به ایمان نشده است اما هرآینه برگزیدگی مقدَّم بر ایمان آوردن است و آیه درچهارچوب برگزیدگی («بر اثر فیض خود برگزیده است»)،ایمانی را نیز که در دنبالۀ برگزیدگی نصیب ما خواهد شد، به دور از اعمال انسانی مان می نماید و فیض خدا و مآلا حاکمیت الهی را در مقابل «هر کار انسانی» قرار می دهد.
به همینطور وقتی در افسسیان در خصوص گزینش گفته می شود، این گفته در مقابل هر نوع عمل انسانی و حتی گرایش و تمایل به باور کردن هر نوع دخالتِ عمل انسانی قرار می گیرد.
۵ که ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسرخوانده شویم بوساطت عیسی مسیح برحسب خشنودی ارادۀ خود، ۶ برای ستایش جلال فیض خود که ما را به آن مستفیض گردانید در آن حبیب. (قدیم، افسسیان۱: ۵ و ۶)
اگر قرار است که فیض خدا، به جلال و ستایش خدا منجر گردد، بنابراین هرگونه حرکت انسانی در آن غایب است.
۹ که ما را نجات داد و به دعوت مقدّس خواند، نه به حسب اعمال ما، بلکه برحسب ارادۀ خود و آن فیضی که قبل از قدیمالایّام در مسیح عیسی به ما عطا شد. (قدیم، دوم تیموتاوس ۱: ۹)
خدا ما را خوانده است، به خاطر ارادۀ خود و آن فیضی که از ازل در مسیح به ما عطا شد.
ج- گزینش الهی براساس چیزی نیکو در ما تعیین نمی شود و اگر چنین باشد، (ایمان) این نجات بر اساس اعمال خواهد بود.
اگر خدا ما را به خاطر ایمان ما، انتخاب می کند بنابراین باید برای این نجات اعتباری دریافت کنیم؛ چون در مقابل گروهی که انجیل را رد کرده اند، ما آنقدر حکیم و دانا بوده ایم که مسیح را رد نکردیم و او را پذیرفته ایم؛ آنقدر خوب بوده ایم که مسیح را رد نکردیم؛ و این نوع نگرش نمی تواند همزمان صحبتهای پولس را که پیشتر قرائت کردم در خود جای دهد و اعلام کند:
۵ که ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسرخوانده شویم بوساطت عیسی مسیح برحسب خشنودی ارادۀ خود، ۶ برای ستایش جلال فیض خود که ما را به آن مستفیض گردانید در آن حبیب. (قدیم، همان)
چون این گروه اینگونه گمان می برند که خدا آنها را به خاطر این انتخاب کرده که تمایل به خوبی و نیکویی داشته اند و آنقدر حکیم بوده اند که مسیح را رد نکرده،بلکه به او ایمان آورده اند.
در نهایت، تفاوت این دو دیدگاه در خصوص گزینش الهی، در پاسخ به این پرسش ساده دیده می شود: فرق این دو گروه چیست؟ آنانی که مسیح را می پذیرند و آن گروهی که مسیح را رد می کنند؟
اگر پاسخ ما این باشد که در نهایت، گزینش الهی، بر اساس آن چیزی است که خدا کرده است، یعنی گزینش الهی انسانها برای نجات، بر اساس ارادۀ مقدس و نیکوی خداست، آنگاه متوجه خواهیم شد که گزینش الهی بر بنیاد فیض بنا شده است؛ اما اگر پاسخ ما این باشد که گزینش الهی بر انسان و واکنش وی استوار است، بنابراین نجات و گزینش ما تلفیقی از فیض و قابلیت انسانی است.
نتیجه گیری:
گزینش بلاشرط است.
بنابراین بر اساس دلایلی که اشاره شد، گزینش الهی بر اساس انتخاب حاکمانۀ الهی است که در محبت انجام می گیرد. به این نوع نگرش، و نامی که اصلاحگران بر این دیدگاه کتاب مقدسی از گزینش نهاده اند، برگزیدگی بلاشرط می گویند؛ بلاشرط است، به این جهت که مشروط به چیزی در انسان نمی گردد که بر اساس آن ما را شایستۀ گزینش الهی گرداند.
اعتراضات به آموزش گزینش بلاشرط و پاسخ به آنها
پیش از اینکه در این مبحث جلوتر برویم و به مسائل دیگری بپردازیم، باید اعتراف کرد که با اینکه مستمراً در این سری دروس اعلام می کنیم که این نگرش و چشم انداز به این آموزه، کتاب مقدسی است، اما آموزۀ گزینش الهی بلاشرط ، در همۀ کلیساها پذیرفته شده نیست و یکدستی ای در این باور در بین کلیساها وجود ندارد. با اینکه تاریخ پذیرش و اعلام این آموزه بسیار قدیمی است، اما در عین حال، گروه های دیگری هم هستند که به این باور معترضند.
بسیاری از کلیساهای مشایخی، و انواع کلیساهای اصلاح شده، به همراه بسیاری از کلیساهای انگلیکن (اسقفی)، و لوتری و بخش بسیار عمده ای از کلیساهای باپتیست (تعمیدی) به این باور پایبندند. در همان حال نیز، کلیساهای دیگر چون متودیستها، بسیاری از باپتیستها، انگلیکنها، و کلیساهای غیرفرقه ای به این باور عقیده ندارند.
در این جلسه، قصد دارم تا به برخی از نقدهایی که به این باور وارد شده است، پرداخته، به آنها پاسخ دهم.
برگزیدگی به نوعی که کلیسای اصلاحات آن را تعریف می کند، به این معناست که انسان، حق ندارد مسیح را انتخاب و یا رد کند.
بر طبق این نقد، برگزیدگی بلاشرط، هر نوع دعوت انجیل را که پذیرش و رد آن، مبتنی بر واکنش ارادۀ انسانی است رد می کند؛ اما همانطور که پیشتر هم پاسخ دادیم و دائم تکرار می کنیم، برگزیدگی الهی، ارادۀ آزاد انسانی را در رد و پذیرش دعوت انجیل نفی و رد نمی کند. پاسخها و تصمیمهای ما واقعی هستند زیرا که آزادانه آن چیزی را که مایل هستیم، انتخاب کرده انجام می دهیم. در این خصوص پیشتر گفتیم و در مبحث حاکمیت الهی و ارادۀ آزاد انسانی توضیح دادیم و در آنجا سعی کردیم ماهیت هر دو ارادۀ الهی و انسانی و نیز ارتباطشان را توضیح دهیم. در نهایت، این ادعا که حاکمیت الهی در گزینش انسان، آزادی ارادۀ انسان را در رد و یا پذیرش انجیل نابود می کند، استنتاجی نادرست است. در حقیقت، در گفته های پیشین، پرسشی که برای ما طرح شده بود به طرف دوستان برگردانده شد و خواسته شد که ارادۀ آزاد را تعریف کنند. تشویق می گردد تا به آن دروس رجوع شود.
- بر طبق چنین تعریفی از برگزیدگی، گزینه های ما واقعی نیستند.
در ادامۀ نقد پیشین، برخی دوستان می گویند که با اینکه شما ادعا می کنید که انسان حق انتخاب دارد، این گزینه ها واقعی نیستند؛ و دلیل چنین نگرشی این است که می گویند، گزینۀ واقعی، گزینه ای است که کاملا آزاد باشد. در چند جلسۀ قبل من از دوستان دعوت کردم که معنی ارادۀ آزاد را تعریف کنند. مشکل همۀ ما از همین تعریف آغاز می شود. انسان شناسی ما باید از خداشناسی ما نشات بگیرد؛ نمی شود از پایین شروع کنیم و در بالا خاتمه بدهیم زیرا در این صورت، خدامحوری را به یکسو خواهیم نهاد. باید اول از خدا آغاز کنیم و سپس به انسان برسیم؛ در حقیقت ما در این خصوص لازم است که از ع علت به سمت معلول پیش برویم؛ علت، خداست و انسانها معلول او هستند، پس اینکه خداشناسی ما مقدم بر انسان شناسی مان باشد، دیدگاه از علت به معلول است. در گفته های پیشین هم اشاره کردم که واژۀ آزاد به این معنی نیست که انسان هر آنچه را که بخواهد می تواند انجام دهد؛ انسان خارج از آن حیطه ای که طبیعتش برای او تعیین می کند قادر نیست تصمیم بگیرد، همانطور که خدا نیز به همین شکل است؛ خدا نمی تواند کاری را انجام دهد که با طبیعتش در تناقض است؛ خدا نمی تواند دروغ بگوید و یا گناه کند؛ خدا آزادانه در حیطۀ طبیعت خود عمل می کند. آزادی انسانی که به شباهت خدا آفریده شده است نیز به همانگونه می باشد. انسان آزاد است تا بر اساس طبیعت خود عمل کند.