۱۳۹۶ شهریور ۶, دوشنبه

مجموعه مقالات در باب نجات شناسی الهیات اصلاحات

مجموعه مقالات در باب نجات شناسی الهیات اصلاحات

فهرست:                                                            
  • ادوین کشیش آبنوس

                                                                                                                           
  • رفع کژفهمی ها در خصوص گزینش الهی                         

  • اعتراضات به آموزش گزینش بلاشرط و پاسخ به آنها
              
  • تولد تازه – بخش اول
  • تولد تازه: بخش دوم–گفتگوی مسیح و نیقودیموس
  • تولد تازه: بخش سوم – خداشناسی اصلاحات، فقط تولیپ نیست!
  • پارساشمرده شدگی : قسمت اول
  • پارساشمرده شدگی: قسمت دوم
  • پارساشمرده شدگی قسمت سوم: پولس و یعقوب
  • آموزهٔ نسبت دادن دوگانه
  • پارساشمرده شدگی: اهمیت و مرکزیت این آموزه
  • پارساشمردگی: اهمیت و مرکزیت این آموزه – بخش دوم
  • پارساشمردگی: عهد اعمال – بخش سوم
  • آموزه پارساشمردگی: آدم و مسیح: قسمت اول
  • پارساشمردگی : آدم و مسیح – بخش دوم
    رفع کژفهمی ها در خصوص گزینش الهی
همان طور که پیشتر هم در دروس قبلی اشاره کردم، تمام کلیساها به نوعی از گزینش الهی معتقد هستند و دلیل اینکه کلیسا باید در خصوص گزینش الهی تعلیم دهد، این است که کتاب مقدس، هم به صراحت و هم به کرات در این مورد تعلیم می دهد؛ اما همان طور که از درسهایی که داریم بر می آید و بر آن هم تاکید کرده ایم، صرف باور به یک نوع از آموزۀ گزینش الهی، کافی نیست و باید باور ما بر آموزۀ صحیح و کتاب مقدسی گزینش الهی باشد، آموزه ای که نتیجۀ تاویل کلام باشد و نه استنتاج یک سری پیش فرضهای فلسفی که به آنها تعهد داریم؛ پیش فرضهایی که مانند قالب عمل می کنند و هر آنچه که در آن جای نمی گیرد به دور می اندازند و بدان برچسب غیرکتاب مقدسی می زنند؛ در حالی که چنین قالبی باید عوض شود و نه اینکه مرتکب تحریف شویم؛ به قول سهراب سپهری «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید»، و این جور دیگر دیدن، نگرش کتاب مقدسی است.
بگذارید یک حقیقتی را به شما بگویم که به احتمال بسیار تا الان آن را تجربه کرده اید، گزارشات کتاب مقدس و آن تعالیم آسمانی که در این کتاب برای ما درج شده، اساساً برخلاف پیش فرضهای ما – انسانهای گناهکاری که از تولد در عداوت با خدا بوده ایم – می باشد. ذهنهای ما، چنان تحت تاثیر گناه قرار گرفته است و چنان ضربۀ گناه، قوی و جدی بوده، که جهان بینی ما را دگرگون ساخته است؛ چنانکه دیگر به خودی خود قادر به فهم امور الهی نیستیم و تا تنویر الهی نباشد، و تا سرسپردگی به حقایق مکشوف نباشد، نمی توانیم صادقانه و بدون آلایش، به امور آسمانی فکر کنیم.
به همین خاطر، باید تمام افکار را همان طور که کلام هم به ما دستور می دهد، به اسارت مسیح در بیاوریم؛ به هر آنچه که بر خلاف حقایق برملا شده در مکاشفۀ مکتوب است، اعتماد نکنیم بلکه با محک کتاب مقدس بسنجیم. آموزۀ گزینش الهی هم یکی از آن آموزه هایی است که اگر تعریف آن به سلائق ما گذارده شود، انسان را مسئول گزینش ساخته، خدا را از تخت حاکمیت خویش به زیر کشیده، خود بر آن تکیه خواهیم زد.
الهیات اصلاحات، به همان شعاری که پیشتر هم اعلام می کرد پایبند است که تنها کتاب مقدس و آن هم تمامی کتاب مقدس، باید پذیرفته شود. باید آنچه کلام به ما می آموزد بدون کم و زیاد اعلام شود؛ پس اگر می بینیم که نظام باورهای ما به هم ریخته، آنچه که باید تغییر کند، ساختار اعتقادات ما و نه کتاب مقدس است.
در جلسۀ گذشته به این مطلب پرداختیم که چرا آموزۀ گزینش الهی، هراسناک نیست و اگر کسی خود را به حقایق کلام بسپارد و آن را با جان و دل بپذیرد، این آموزه باید باعث آرامش، تشویق و قوت قلب او گردد؛ در این جلسه اما برخی از کژفهمی ها در خصوص گزینش الهی را پاسخ خواهیم داد؛ آموزه ای که به نام گزینش بلا شرط، معرفی شده است.
گزینش الهی، به مثابه دیدگاهی جبرگرایانه و مکانیکی
به احتمال زیاد تا کنون این اعتراض را شنیده اید که آموزۀ گزینش الهی، جبرگرایانه و مکانیکی است. در میزگردی، هنگامی که در مسألۀ گزینش الهی، رومیان باب ۹ را قرائت کردم، برخی دوستان مرا متهم به جبرگرایی کردند؛ این در حالی است که بارها در برنامۀ تلویزیونی هم، به این اعتراض پاسخ داده شده است که چنین چیزی با الهیات اصلاحات مطابقت ندارد؛ نه با کتاب مقدس همخوانی دارد و نه با مجموعه آموزه های الهیات اصلاحات؛ اما به هر حال، گاهی این اعتراض در قالب سفسطه بیان می شود؛ مایلم در  این خصوص به طور مشخص توضیحی در بارۀ سفسطه یا مغالطۀ حمله به مرد پوشالی، یا پهلوان پنبه ارائه دهم، تا وقتی کسی با شما وارد بحث های کتاب مقدسی می شود، بتوانید تشخیص دهید که چگونه ممکن است از این سفسطه به ضد شما استفاده شود.
مغالطۀپهلوان‌پنبه یا حمله به مرد پوشالی از مغالطات مقام نقد است؛ که شخص وقتی با مدعایی مخالف است و آن را نادرست می‌داند، برای نشان دادن نادرستی آن از این مغالطه استفاده می‌کند؛ در مغالطۀ پهلوان‌پنبه هیچ‌گاه دلیل و برهانی ضد مدعای نخستین مطرح نمی‌شود بلکه ناقد، مدعایی را که قدرت نقد آن را ندارد، کنار می‌گذارد؛ یک مدعای سست و ضعیف را که توانایی نقد آن را دارد، به طرف مقابل خود نسبت می‌دهد و به جای رد کردن مدعای اصلی، به رد کردن این مدعای ضعیف می‌پردازد. مغالطۀ پهلوان‌پنبه ترفندی‌است که از این راه شخص می‌تواند میزان تأثیرگذاری و مقبولیت شخص مدعی را کاهش دهد؛ هرچند مدعای نخستین پاسخ داده نمی‌شود. این مغالطه، به نوع خود پرکاربرد است و در نقد مکاتب و نظریه‌های مختلف از جمله دینی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به کار می‌رود؛ برخی افراد غیرمتخصص نیز در جریان نقد جوامع مرتکب چنین مغالطه‌ای می‌شوند. علت نامگذاری این مغالطه به پهلوان‌پنبه این است که ناقد به جای مبارزه با پهلوان اصلی، گوییا پهلوان‌پنبه‌ای ساخته، آن را بر زمین می‌زند.
گاهی برخی با مدد جستن از این مغالطه به نقد اندیشۀ گزینش الهی می پردازند؛ چنین اشخاصی با عمده کردن جبرگرایی به عنوان دیدگاه مطرح شده در گزینش الهی، ضمن حمله بدان( حمله به پهلوان پنبۀ فرض شده)، گزینش الهی را رد می نمایند، غافل از اینکه ایشان با تبدیل اصل مدعا(گزینش الهی) به پهلوان پنبه(جبرگرایی)، مرتکب مغالطه گردیده اند.
گاهی اوقات اما دوستانی که منتقد به آموزۀ گزینش الهی هستند، اعتراض می کنند که این چشم انداز شما، جبرگرایانه و مکانیکی است. این نوع نگرش، سیستمی مکانیکی را برای دنیا وضع می کند. زمانی که می گویند این آموزه جبرگرایانه است، منظورشان این است که در این سیستم، تصمیمهای انسان، هیچ نقش واقعی را بازی نمی کنند. در این سیستم، همه چیز مطابق آنچه تقدیر شده است به وقوع خواهد پیوست، و تصمیمهای انسانی بی معنی هستند. البته این را می خواهم اضافه کنم که در سیستم جبرگرایی، به همان صورت است که می گویند و تصمیمهای انسان توخالی و بی معنی است و مسئولیت و پاسخگویی مخلوق، جایگاهی ندارد؛ اما این چیزی نیست که کتاب مقدس تعلیم می دهد و این چیزی نیست که الهیات اصلاحات به آن معترف است.
در دنیایی که سیستم مکانیکی معرفی می کند، انسان مانند یک روبات و ماشینی است که تنها بر اساس آن چیزی که از پیش برنامه ریزی شده، توسط نیرویی که او را وادار به انجام سلسله کارهایی می کند، نقش خود را بی اختیار ایفا می کند.
درست در مقابل چنین باوری، عهد جدید، نجات ما را محصول رابطۀ با خدایی می داند که با انسان وارد رابطۀ معنا دار شده است؛ رابطه ای که عشق، محرک و جوهر آن است.
اجازه دهید افسسیان ۱: ۴- ۵ را بخوانیم و خواهش می کنم به واژه ها دقت کنیم، زیرا گاهی اوقات به نظر می رسد، آیات را بدون اینکه به برخی واژه ها حتی نگاه کنیم! به سرعت می خوانیم، و نتیجه اش البته از دست رفتن جانِ معنا و نادیده انگاشتن معانی عمیق آیات می شود.
زیرا پیش از آفرینش جهان، ما را در وی برگزید تا در حضورش مقدّس و بی‌عیب باشیم. و در محبت، ۵   بنا بر قصد نیکوی ارادۀ خود، ما را از پیش تعیین کرد تا به‌واسطۀ عیسی مسیح از مقام پسرخواندگی او برخوردار شویم؛ (ترجمۀ هزارۀ نو، چاپ ۲۰۱۴)
۴   خدا ما را قبل از آفرینش دنیا در مسیح برگزید تا در پیشگاه او مقدّس و بی‌عیب باشیم. به سبب محبّت خود ۵   و برحسب صلاحدید ارادۀ خویش، برای ما مقدّر فرمود که به وسیلۀ عیسی مسیح فرزندان او شویم. (ترجمۀ مژده برای عصر جدید)
عمل گزینش الهی و اینکه ما را از پیش مقدر کرد، و اینکه ما را پیش از آفرینش عالم در مسیح برگزید، عملی جبرگرایانه و مکانیکی نبود، بلکه این گزینش در «محبت» انجام گشت؛  محبت الهی، پایه و اساس و محرک چنین گزینشی بود.
هر وقت کلام خدا در خصوص واکنش ما نسبت به انجیل صحبت می کند، نگرش کلام به انسان، این نیست که ما انسانهای مکانیکی هستیم که تصمیمهای ما بی معنی و بدون اختیار ما است؛ بلکه کلام خدا، انسانها را مسئول دانسته، آنها را صاحب اراده می داند که بر اساس تمایلات دل خود، عمل می کنند. زمانی که مسیح می گوید: بیایید نزد من، ای تمامی زحمتکشان و گرانباران، که من به شما آسایش خواهم بخشید (هزارۀ نو، متی ۱۱: ۲۸)؛ او مطمئنا انتظار واکنش معناداری از سوی شنوندگان این دعوت داشت. واکنشهای ما، البته که واکنشهای واقعی هستند که پی آمدهایی کاملا واقعی خواهد داشت؛ و پاسخهایی هم که مسیح در مقابل پاسخ منفی شنوندگان می دهد، نشانگر واقعی بودن تصمیمهای ایشان است.
۳۷  ای اورشلیم، اورشلیم، قاتل انبیا و سنگسار کنندۀ مرسلان خود! چند مرتبه خواستم فرزندان تو را جمع کنم، مثل مرغی که جوجه‌های خود را زیر بال خود جمع می‌کند و نخواستید! (ترجمۀ قدیم، متی ۲۳: ۳۷)
برخلافِ اتهام جبرگرایی یا آن کژفهمی که باعث آن گردیده، ما با کتاب مقدس هم صدا هستیم که تصمیمهای انسان پیامدهایی بسیار جدی به همراه خود دارد. بلی گفتن ما، حیات جاودانی و نه گفتن ما، هلاکت ابدی را به بار خواهد آورد.
۱۸   هر که به او ایمان دارد محکوم نمی‌شود، امّا هر که به او ایمان ندارد، هم‌اینک محکوم شده است، زیرا به نام پسر یگانۀ خدا ایمان نیاورده است. (هزارۀ نو،یوحنا ۳: ۱۸)
تصمیمهای ما دارای اهمیت هستند و به قولی، سرنوشت ما را رقم می زنند و به همین خاطر، بشارت های ما هم اهمیت دارند و از اینجاست که باید انجیل را اعلام  کنیم. ببینید خداوند به پولس در خصوص بشارت به «برگزیدگان» وی، آنانی را که از پیش برای حیات جاودان مقرر کرده، چه می گوید:
۹   یک شب خداوند در رویا به پولس گفت: «هیچ واهمه‌ای نداشته باش، به تعالیم خود ادامه بده و دست از کار بر ندار. ۱۰   زیرا من با تو هستم و هیچ‌کس قادر نخواهد بود به تو آزاری برساند و در این شهر افراد بسیاری هستند که متعلّق به من می‌باشند.» (مژده، اعمال ۱۸: ۹- ۱۰)
پولس رسول با اینکه یکی از معلمین عهد جدید است که با صدای بلند به گزینش الهی تاکید کرده آن را تعلیم می دهد، گمان نکرد که چون این افراد برگزیده هستند، بنابراین بشارت او بی معنی و بی هدف است، بلکه می دانست که خدا کلیسا را و او را در این موقعیت بخصوص، معین کرده تا بشارت را به گوش آنانی برساند که از آنِ خدا هستند؛ چون آنانی که از آنِ خدا هستند، به قول مسیح صدای خدا را خواهند شنید و نجات خواهند یافت.
۴۷   کسی که از خدا است، کلام خدا را می‌شنود و از این سبب شما نمی‌شنوید که از خدا نیستید. (قدیم، یوحنا ۸: ۴۷)
این افراد کلام خدا را که از زبان پولس اعلام می شد، باید می شنیدند و این افراد، حتماً ایمان می آوردند، چونکه از خدا بودند؛ از آنِ خدا بودند، خلق خدا بودند؛ به همین خاطر پولس یک سال و شش ماه در آنجا ماند. پولس رسول به این حقیقت معتقد بود که باید انجیل وعظ گردد و برگزیدگان باید انجیل را بشنوند تا بتوانند واکنش مثبت نشان داده، پیغام آن را بپذیرند.
۱۴   امّا چگونه کسی را بخوانند که به او ایمان نیاورده‌اند؟ و چگونه به کسی ایمان آورند که از او نشنیده‌اند؟ و چگونه بشنوند، اگر کسی به آنان موعظه نکند؟  ۱۷   پس ایمان از شنیدنِ پیام سرچشمه می‌گیرد و شنیدنِ پیام، از طریق کلام مسیح میسّر می‌شود. (هزارۀ نو، رومیان ۱۰: ۱۴و ۱۷)
آیا پولس رسول می دانست که چه کسی در آن شهر به مسیح ایمان خواهد آورد؟ مسلمأ پاسخ منفی است؛ این چیزی است که خدا از آن آگاه است ولی وقتی به مسیح ایمان می آورند، می توانیم به برگزیدگی این افراد اعتماد و وثوق داشته باشیم. این دقیقا چیزی است که پولس رسول به ایمانداران اهل تسالونیکی می گوید؛ زمانی که به این افراد موعظه کرد و ایشان ایمان آوردند او گفت:
۴   زیرا که ای برادران و ای عزیزانِ خدا، از برگزیده‌شدنِ شما مطلّع هستیم، ۵   زیرا که انجیل ما بر شما محض سخن وارد نشده، بلکه با قوّت و روح‌القدس و یقین کامل، چنانکه می‌دانید که در میان شما بخاطر شما چگونه مردمان شدیم. (قدیم، اول تسالونیکیان ۱: ۴- ۵)
آیا برآیند منطقی تعلیمی که پولس رسول بر اساس گزینش الهی می دهد، جبرگرایی است؟ آیا از آن سیستم مکانیکی که گمان می رود، ما تعلیم می دهیم، اثری هست؟ آنها تصمیم گرفتند و تصمیم گیری ایشان، معنی دار بود و پی آمد هایی جدی به همراه داشت؛ لذا پولس رسول، با اینکه می دانست، از گروهی که به ایشان موعظه خواهد کرد، تنها برگزیدگان شان نجات خواهند یافت، با این همه هر نوع سختی را متحمل گشت.
پولس رسول در انتهای زندگی و خدمت خودش اینطور می گوید:
۱۰   پس همه چیز را به‌خاطر برگزیدگان تحمل می‌کنم تا آنان نیز نجاتی را که در مسیحْ عیساست، با جلال جاودانی به‌دست آورند. (هزارۀ نو، دوم تیموتاوس ۲: ۱۰)
امیدوارم، شما هم مثل من، آموزۀ برگزیدگی الهی و تصمیم های انسانی را در این آیات دیده باشید.
برگزیدگی الهی بر اساس پیش دانی خدا در خصوص ایمان ما نیست.
همانطور که پیشتر هم گفتم، همۀ ایمانداران به نوعی از گزینش الهی معتقد هستند، اما نوع غیرکتاب مقدسی آن که برخی از دوستان به آن معترف هستند اینگونه می گوید که خدا، از تونل زمان، به آینده می نگرد و مشاهده می کند که چه کسانی به مسیح ایمان می آورند و چه گروهی او را رد می کنند، و اگر ببیند که کسی به مسیح ایمان می آورد، خدا او  را برای نجات مقرر می سازد، اما خدا او را بر اساس ایمانش انتخاب می کند؛ چون او در آینده به مسیح ایمان خواهد آورد و خدا از گذشته این عمل او را در آینده می بیند، بنابراین او را برمی گزیند. از این منظر، گزینش الهی بر اساس عمل انسانی تعیین می گردد.
یک برهان ساده
«از منظری دیگر، گوییا عمل خدا در گزینش انسانها معلول، و عمل انسانها در آینده، علت آن است که این سخنی غیر عقلانی است زیرا بر این اساس، معلول (گزینش الهی ) قبل از علت( عمل انسانها) قرار می گیرد و این ممکن نیست! (چون خدا قبل از انسان بوده است!) »
این برهان را می شود به شکل زیر هم صورتبندی کرد:
  • اگر گزینش الهی به علت عمل انسانها در آینده باشد، باید معلول(گزینش الهی) بر علتش(عمل انسانها) تقدم داشته باشد؛
  • معلول بر علتش تقدم ندارد؛
  • بنابر این گزینش الهی به علت عمل انسانها در آینده نمی باشد.
در ادامه لازم است دقت شود که بر اساس این دیدگاه وقتی خدا کسی را رد می کند به آن خاطر است که خدا از قبل دیده است که او ایمان نخواهد آورد و در نتیجه او را برای حیات جاودانی انتخاب نمی کند. برآیند  اعتقادی چنین ایده ای آن است که دلیل نهایی گزینش و یا عدم گزینش انسانها، ریشه در خود انسانها دارد و نه در خدا.
از این دیدگاه در حقیقت تنها کاری که خدا می کند این است که با گزینش خود، تصمیم افراد را تایید می کند. طرفداران این دیدگاه آیۀ محبوبی نیز برای پشتیبانی از اعتقاد خویش ارائه می دهند، این آیه رومیان ۸: ۲۹ است:
۲۹   زیرا آنانی را که از قبل شناخت، ایشان را نیز پیش معیّن فرمود تا به صورت پسرش متشکّل شوند تا او نخست‌زاده از برادران بسیار باشد.(قدیم)
بنظر من، چنین فهمی از گزینش الهی، تنها نامی از گزینش را برخود دارد و فاقد معنای واقعی است.
الف- پیشدانی افراد و نه اعمال
اجازه دهید به بررسی آیۀ رومیان ۸: ۲۹ بپردازیم، آیه ای که فهم برخی از دوستان را از گزینش الهی جهت می دهد.
به نظر من، استناد به این آیه برای رسیدن به این باور که خدا بر اساس اعمال انسانی ایشان را انتخاب می کند، مردود است. این آیه در خصوص شناخت خدا از اشخاص صحبت می کند(آنانی را که از پیش شناخت)، و صحبت از اعمالی نمی کند که به گزینش الهی منتهی شود. این شناختی که در اینجا ذکر شده، شناختی است که توأم با رابطه است، شناختی شخصی است. اگر بخواهیم این آیه را با این مفهوم از واژۀ شناخت درک کنیم، شاید اینطور بتوان گفت که خدا به آینده و به افرادی مشخص در قالب رابطۀ نجات بخشِ می نگرد؛ در این مفهوم، او ایشان را از پیش شناخت. پولس از همین مفهوم شناخت است که در اول قرنتیان ۸: ۳ صحبت می کند.
۳   امّا اگر کسی خدا را محبّت نماید، نزد او معروف می‌باشد.(قدیم)
۳ امّا آن که خدا را دوست می‌دارد، نزد او شناخته شده است. (هزارۀ نو، چاپ ۲۰۱۴)
یا در غلاطیان ۴: ۹ می فرماید:
۹   امّا اکنون که خدا را می‌شناسید، یا بهتر بگویم، خدا شما را می‌شناسد، چگونه است که دیگر بار به‌سوی آن اصول سست و فرومایه بازمی‌گردید؟ آیا می‌خواهید آنها را از سر نو بندگی کنید؟ (هزارۀ نو)
زمانی که کتاب مقدس از شناخت خدا و یا شناخت خدا از ایشان صحبت می کند، اشارۀ آن به یک شناخت توام با رابطه ای است که حاصل آن حیات و رستگاری است.
گاهی، برخی از دوستان می گویند که خدا گروهی از افراد را انتخاب کرده است تا نجات یابند و افرادی را به صورت انفرادی برای نجات برنگزیده است. دوستان آرمنین می گویند که خدا، کلیسا را به عنوان یک گروه انتخاب کرده است و کلام، صحبت از گزینش فردی نمی کند؛ لکن هرآینه شایسته است که به این امر توجه شود که رومیان ۸: ۲۹، در خصوص انتخاب گروهی بی نام و نشان صحبت نمی کند، بلکه این انتخابی انفرادی و شخصی است.
پولس در افسسیان ۱: ۴ می گوید:
زیرا پیش از آفرینش جهان، ما را در وی برگزید تا در حضورش مقدّس و بی‌عیب باشیم.(هزارۀ نو)
این «ما»یی، که پولس اشاره می کند، افراد مشخصی هستند. انتخاب یک گروه، بدون اینکه اعضای مشخصی در ذهن باشد، قابل اشکال است و چنین شائبه ای در انتخاب، کتاب مقدسی نمی نماید. اساسا هر وقت از گروه صحبت می شود، اشاره و صحبت در خصوص افرادی است که آن گروه را تشکیل می دهند.
ب- کتاب مقدس هیچگاه از ایمان ما، به عنوان دلیلی برای گزینش الهی صحبت نمی کند.
زمانی که به آیات مربوط به گزینش می نگریم و آنها را بررسی می کنیم، متوجه می شویم که کلام خدا در مورد دلیل این گزینش الهی صحبت می کند؛ اما دلیلی که کلام خدا به ما ارائه می دهد، ریشه در انسان ندارد. برعکس تفکر برخی، پولس رسول، در روشن ساختن این مطلب که انسان تعیین کنندۀ گزینش خویش نیست، تلاش بسیاری می کند. (رومیان ۹: ۹- ۱۳)
۹   وعده‌ای که خدا داد چنین بود: «در وقت معیّن من بر می‌گردم و ساره صاحب پسری خواهد بود.» ۱۰   نه تنها این بلکه «رفقه» از یک نفر، یعنی از جدّ ما اسحاق حامله شد ۱۱   و قبل از تولّد بچّه‌های دوقلوی او و پیش از اینکه این دو نفر عملی نیک یا بد انجام دهند، ۱۲   به رفقه گفته شد: «برادر بزرگ خادم برادر کوچک خواهد بود.» تا اینکه مقصود خدا در انتخاب یکی از این دو نفر ثابت بماند و این انتخاب مشروط به دعوت او باشد، نه به کارهای انسان. ۱۳   چنانکه کتاب مقدّس می‌فرماید: «یعقوب را دوست داشتم امّا از عیسو متنفّر بودم.» (مژده)
۹   زیرا وعده این بود که «در همین وقت خواهم آمد و سارا را پسری خواهد بود.» ۱۰   نه تنها این، بلکه فرزندان ربکا نیز از یک پدر، یعنی از جَد ما اسحاق بودند. ۱۱   امّا پیش از آنکه آنها به دنیا بیایند، و یا عملی خوب یا بد انجام دهند – برای اینکه مقصود خدا در گزینش استوار بماند، نه از راه اعمال، بلکه به‌واسطۀ او که انسان را فرامی‌خواند – ۱۲ به ربکا گفته شد که «بزرگتر کوچکتر را بندگی خواهد کرد.» ۱۳   چنانکه نوشته شده است: «یعقوب را دوست داشتم، امّا از عیسو نفرت کردم.» (هزارۀ نو،چاپ ۲۰۱۴)
یعقوب و عیسو نمی توانستند گزینش الهی را دستکاری کنند تا به نفع خود تغییر دهند؛ بلکه «مقصود خدا در گزینش استوار» ماند و کارهای ایشان، تاثیری در این گزینش نداشت.
زمانی که پولس در مورد یهودیان صحبت می کند که ایمان می آورند، می گوید:
۵   پس همچنین در حال حاضر تعداد کمی که خدا بر اثر فیض خود برگزیده است، وجود دارند. ۶   اگر این از فیض خداست، دیگر بسته به کارهای انسانی نیست و امّا اگر به کارهای انسان مربوط است، دیگر فیض معنایی نخواهد داشت. (مژده، رومیان ۱۱: ۵- ۶)
پولس رسول اشاره می کند که نجات خدا که محض فیض است، به دور از اعمال انسانی است و کارهای انسان نمی تواند گزینش برای نجات را به نفع او بخرد.
خُب، برخی ممکن است که اعتراض کنند و بگویند که ما هم با مفاد این آیه موافقیم اما در این آیه چیزی در خصوص ایمان نیامده است و لذا قرار دادن ایمان در کنار کارهای انسانی منظور نظر آیه نیست. در پاسخ باید گفت درست است که در آیه تصریحی به ایمان نشده است اما هرآینه برگزیدگی مقدَّم بر ایمان آوردن است و آیه درچهارچوب برگزیدگی («بر اثر فیض خود برگزیده است»)،ایمانی را نیز که در دنبالۀ  برگزیدگی نصیب ما خواهد شد، به دور از اعمال انسانی مان می نماید و  فیض خدا و مآلا حاکمیت الهی را در مقابل «هر کار انسانی» قرار می دهد.
به همینطور وقتی در افسسیان در خصوص گزینش گفته می شود، این گفته در مقابل هر نوع عمل انسانی و حتی گرایش و تمایل به باور کردن هر نوع دخالتِ عمل انسانی قرار می گیرد.
۵   که ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسرخوانده شویم بوساطت عیسی مسیح برحسب خشنودی ارادۀ خود، ۶  برای ستایش جلال فیض خود که ما را به آن مستفیض گردانید در آن حبیب. (قدیم، افسسیان۱: ۵ و ۶)
اگر قرار است که فیض خدا، به جلال و ستایش خدا منجر گردد، بنابراین هرگونه حرکت انسانی در آن غایب است.
۹   که ما را نجات داد و به دعوت مقدّس خواند، نه به حسب اعمال ما، بلکه برحسب ارادۀ خود و آن فیضی که قبل از قدیم‌الایّام در مسیح عیسی به ما عطا شد. (قدیم، دوم تیموتاوس ۱: ۹)
خدا ما را خوانده است، به خاطر ارادۀ خود و آن فیضی که از ازل در مسیح به ما عطا شد.
ج- گزینش الهی براساس چیزی نیکو در ما تعیین نمی شود و اگر چنین باشد، (ایمان) این نجات بر اساس اعمال خواهد بود.
اگر خدا ما را به خاطر ایمان ما، انتخاب می کند بنابراین باید برای این نجات اعتباری دریافت کنیم؛ چون در مقابل گروهی که انجیل را رد کرده اند، ما آنقدر حکیم و دانا بوده ایم که مسیح را رد نکردیم و او را پذیرفته ایم؛ آنقدر خوب بوده ایم که مسیح را رد نکردیم؛ و این نوع نگرش نمی تواند همزمان صحبتهای پولس را که پیشتر قرائت کردم در خود جای دهد و اعلام کند:
۵   که ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسرخوانده شویم بوساطت عیسی مسیح برحسب خشنودی ارادۀ خود، ۶   برای ستایش جلال فیض خود که ما را به آن مستفیض گردانید در آن حبیب. (قدیم، همان)
چون این گروه اینگونه گمان می برند که خدا آنها را به خاطر این انتخاب کرده که تمایل به خوبی و نیکویی داشته اند و آنقدر حکیم بوده اند که مسیح را رد نکرده،بلکه به او ایمان آورده اند.
در نهایت، تفاوت این دو دیدگاه در خصوص گزینش الهی، در پاسخ به این پرسش ساده دیده می شود: فرق این دو گروه چیست؟ آنانی که مسیح را می پذیرند و آن گروهی که مسیح را رد می کنند؟
اگر پاسخ ما این باشد که در نهایت، گزینش الهی، بر اساس آن چیزی است که خدا کرده است، یعنی گزینش الهی انسانها برای نجات، بر اساس ارادۀ مقدس و نیکوی خداست، آنگاه متوجه خواهیم شد که گزینش الهی بر بنیاد فیض بنا شده است؛ اما اگر پاسخ ما این باشد که گزینش الهی بر انسان و واکنش وی استوار است، بنابراین نجات و گزینش ما تلفیقی از فیض و قابلیت انسانی است.
 نتیجه گیری:
گزینش بلاشرط است
بنابراین بر اساس دلایلی که اشاره شد، گزینش الهی بر اساس انتخاب حاکمانۀ الهی است که در محبت انجام می گیرد. به این نوع نگرش، و نامی که اصلاحگران بر این دیدگاه کتاب مقدسی از گزینش نهاده اند، برگزیدگی بلاشرط می گویند؛ بلاشرط است، به این جهت که مشروط به چیزی در انسان نمی گردد که بر اساس آن ما را شایستۀ گزینش الهی گرداند.
اعتراضات به آموزش گزینش بلاشرط و پاسخ به آنها
پیش از اینکه در این مبحث جلوتر برویم و به مسائل دیگری بپردازیم، باید اعتراف کرد که با اینکه مستمراً در این سری دروس اعلام می کنیم که این نگرش و چشم انداز به این آموزه، کتاب مقدسی است، اما آموزۀ گزینش الهی بلاشرط ، در همۀ کلیساها پذیرفته شده نیست و یکدستی ای در این باور در بین کلیساها وجود ندارد. با اینکه تاریخ پذیرش و اعلام این آموزه بسیار قدیمی است، اما در عین حال، گروه های دیگری هم هستند که به این باور معترضند.
بسیاری از کلیساهای مشایخی، و انواع کلیساهای اصلاح شده، به همراه بسیاری از کلیساهای انگلیکن (اسقفی)، و لوتری و بخش بسیار عمده ای از کلیساهای باپتیست (تعمیدی) به این باور پایبندند. در همان حال نیز، کلیساهای دیگر چون متودیستها، بسیاری از باپتیستها، انگلیکنها، و کلیساهای غیرفرقه ای به این باور عقیده ندارند.
در این جلسه، قصد دارم تا به برخی از نقدهایی که به این باور وارد شده است، پرداخته، به آنها پاسخ دهم.
برگزیدگی به نوعی که کلیسای اصلاحات آن را تعریف می کند، به این معناست که انسان، حق ندارد مسیح را انتخاب و یا رد کند.
بر طبق این نقد، برگزیدگی بلاشرط، هر نوع دعوت انجیل را که پذیرش و رد آن، مبتنی بر واکنش ارادۀ انسانی است رد می کند؛ اما همانطور که پیشتر هم پاسخ دادیم و دائم تکرار می کنیم، برگزیدگی الهی، ارادۀ آزاد انسانی را در رد و پذیرش دعوت انجیل نفی و رد نمی کند. پاسخها و تصمیمهای ما واقعی هستند زیرا که آزادانه آن چیزی را که مایل هستیم، انتخاب کرده انجام می دهیم. در این خصوص پیشتر گفتیم و در مبحث حاکمیت الهی و ارادۀ آزاد انسانی توضیح دادیم و در آنجا سعی کردیم ماهیت هر دو ارادۀ الهی و انسانی و نیز ارتباطشان را توضیح دهیم. در نهایت، این ادعا که حاکمیت الهی در گزینش انسان، آزادی ارادۀ انسان را در رد و یا پذیرش انجیل نابود می کند، استنتاجی نادرست است. در حقیقت، در گفته های پیشین، پرسشی که برای ما طرح شده بود به طرف دوستان برگردانده شد و خواسته شد که ارادۀ آزاد را تعریف کنند. تشویق می گردد تا به آن دروس رجوع شود.
  • بر طبق چنین تعریفی از برگزیدگی، گزینه های ما واقعی نیستند.
در ادامۀ نقد پیشین، برخی دوستان می گویند که با اینکه شما ادعا می کنید که انسان حق انتخاب دارد، این گزینه ها واقعی نیستند؛ و دلیل چنین نگرشی این است که می گویند، گزینۀ واقعی، گزینه ای است که کاملا آزاد باشد. در چند جلسۀ قبل من از دوستان دعوت کردم که معنی ارادۀ آزاد را تعریف کنند. مشکل همۀ ما از همین تعریف آغاز می شود. انسان شناسی ما باید از خداشناسی ما نشات بگیرد؛ نمی شود از پایین شروع کنیم و در بالا خاتمه بدهیم زیرا در این صورت، خدامحوری را به یکسو خواهیم نهاد. باید اول از خدا آغاز کنیم و سپس به انسان برسیم؛ در حقیقت  ما در این خصوص لازم است که از ع علت به سمت معلول پیش برویم؛ علت، خداست و انسانها معلول او هستند، پس اینکه خداشناسی ما مقدم بر انسان شناسی مان باشد، دیدگاه از علت به معلول است. در گفته های پیشین هم اشاره کردم که واژۀ آزاد به این معنی نیست که انسان هر آنچه را که بخواهد می تواند انجام دهد؛ انسان خارج از آن حیطه ای که طبیعتش برای او تعیین می کند قادر نیست تصمیم بگیرد، همانطور که خدا نیز به همین شکل است؛ خدا نمی تواند کاری را انجام دهد که با طبیعتش در تناقض است؛ خدا نمی تواند دروغ بگوید و یا گناه کند؛ خدا آزادانه در حیطۀ طبیعت خود عمل می کند. آزادی انسانی که به شباهت خدا آفریده شده است نیز به همانگونه می باشد. انسان آزاد است تا بر اساس طبیعت خود عمل کند.  

۱۳۹۶ مرداد ۲۶, پنجشنبه

مجموعه مقالات در باب نجات شناسی الهیات اصلاحات

  • ۲ فروردین ۱۳۹۶
  •  
  • ادوین کشیش آبنوس
 مرکز الهیات مسیحی ایرانی| ( الهیات اصلاح شده, ,  )
فهرست:                                                                                               
  • رفع کژفهمی ها در خصوص گزینش الهی
  • اعتراضات به آموزش گزینش بلاشرط و پاسخ به آنها
  • تولد تازه – بخش اول
  • تولد تازه: بخش دوم–گفتگوی مسیح و نیقودیموس
  • تولد تازه: بخش سوم – خداشناسی اصلاحات، فقط تولیپ نیست!
  • پارساشمرده شدگی : قسمت اول
  • پارساشمرده شدگی: قسمت دوم
  • پارساشمرده شدگی قسمت سوم: پولس و یعقوب
  • آموزهٔ نسبت دادن دوگانه
  • پارساشمرده شدگی: اهمیت و مرکزیت این آموزه
  • پارساشمردگی: اهمیت و مرکزیت این آموزه – بخش دوم
  • پارساشمردگی: عهد اعمال – بخش سوم
  • آموزه پارساشمردگی: آدم و مسیح: قسمت اول
  • پارساشمردگی : آدم و مسیح – بخش دوم
رفع کژفهمی ها در خصوص گزینش الهی


همان طور که پیشتر هم در دروس قبلی اشاره کردم، تمام کلیساها به نوعی از گزینش الهی معتقد هستند و دلیل اینکه کلیسا باید در خصوص گزینش الهی تعلیم دهد، این است که کتاب مقدس، هم به صراحت و هم به کرات در این مورد تعلیم می دهد؛ اما همان طور که از درسهایی که داریم بر می آید و بر آن هم تاکید کرده ایم، صرف باور به یک نوع از آموزۀ گزینش الهی، کافی نیست و باید باور ما بر آموزۀ صحیح و کتاب مقدسی گزینش الهی باشد، آموزه ای که نتیجۀ تاویل کلام باشد و نه استنتاج یک سری پیش فرضهای فلسفی که به آنها تعهد داریم؛ پیش فرضهایی که مانند قالب عمل می کنند و هر آنچه که در آن جای نمی گیرد به دور می اندازند و بدان برچسب غیرکتاب مقدسی می زنند؛ در حالی که چنین قالبی باید عوض شود و نه اینکه مرتکب تحریف شویم؛ به قول سهراب سپهری «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید»، و این جور دیگر دیدن، نگرش کتاب مقدسی است.
بگذارید یک حقیقتی را به شما بگویم که به احتمال بسیار تا الان آن را تجربه کرده اید، گزارشات کتاب مقدس و آن تعالیم آسمانی که در این کتاب برای ما درج شده، اساساً برخلاف پیش فرضهای ما – انسانهای گناهکاری که از تولد در عداوت با خدا بوده ایم – می باشد. ذهنهای ما، چنان تحت تاثیر گناه قرار گرفته است و چنان ضربۀ گناه، قوی و جدی بوده، که جهان بینی ما را دگرگون ساخته است؛ چنانکه دیگر به خودی خود قادر به فهم امور الهی نیستیم و تا تنویر الهی نباشد، و تا سرسپردگی به حقایق مکشوف نباشد، نمی توانیم صادقانه و بدون آلایش، به امور آسمانی فکر کنیم.
به همین خاطر، باید تمام افکار را همان طور که کلام هم به ما دستور می دهد، به اسارت مسیح در بیاوریم؛ به هر آنچه که بر خلاف حقایق برملا شده در مکاشفۀ مکتوب است، اعتماد نکنیم بلکه با محک کتاب مقدس بسنجیم. آموزۀ گزینش الهی هم یکی از آن آموزه هایی است که اگر تعریف آن به سلائق ما گذارده شود، انسان را مسئول گزینش ساخته، خدا را از تخت حاکمیت خویش به زیر کشیده، خود بر آن تکیه خواهیم زد.
الهیات اصلاحات، به همان شعاری که پیشتر هم اعلام می کرد پایبند است که تنها کتاب مقدس و آن هم تمامی کتاب مقدس، باید پذیرفته شود. باید آنچه کلام به ما می آموزد بدون کم و زیاد اعلام شود؛ پس اگر می بینیم که نظام باورهای ما به هم ریخته، آنچه که باید تغییر کند، ساختار اعتقادات ما و نه کتاب مقدس است.
در جلسۀ گذشته به این مطلب پرداختیم که چرا آموزۀ گزینش الهی، هراسناک نیست و اگر کسی خود را به حقایق کلام بسپارد و آن را با جان و دل بپذیرد، این آموزه باید باعث آرامش، تشویق و قوت قلب او گردد؛ در این جلسه اما برخی از کژفهمی ها در خصوص گزینش الهی را پاسخ خواهیم داد؛ آموزه ای که به نام گزینش بلا شرط، معرفی شده است.
گزینش الهی، به مثابه دیدگاهی جبرگرایانه و مکانیکی
به احتمال زیاد تا کنون این اعتراض را شنیده اید که آموزۀ گزینش الهی، جبرگرایانه و مکانیکی است. در میزگردی، هنگامی که در مسألۀ گزینش الهی، رومیان باب ۹ را قرائت کردم، برخی دوستان مرا متهم به جبرگرایی کردند؛ این در حالی است که بارها در برنامۀ تلویزیونی هم، به این اعتراض پاسخ داده شده است که چنین چیزی با الهیات اصلاحات مطابقت ندارد؛ نه با کتاب مقدس همخوانی دارد و نه با مجموعه آموزه های الهیات اصلاحات؛ اما به هر حال، گاهی این اعتراض در قالب سفسطه بیان می شود؛ مایلم در  این خصوص به طور مشخص توضیحی در بارۀ سفسطه یا مغالطۀ حمله به مرد پوشالی، یا پهلوان پنبه ارائه دهم، تا وقتی کسی با شما وارد بحث های کتاب مقدسی می شود، بتوانید تشخیص دهید که چگونه ممکن است از این سفسطه به ضد شما استفاده شود.
مغالطۀپهلوان‌پنبه یا حمله به مرد پوشالی از مغالطات مقام نقد است؛ که شخص وقتی با مدعایی مخالف است و آن را نادرست می‌داند، برای نشان دادن نادرستی آن از این مغالطه استفاده می‌کند؛ در مغالطۀ پهلوان‌پنبه هیچ‌گاه دلیل و برهانی ضد مدعای نخستین مطرح نمی‌شود بلکه ناقد، مدعایی را که قدرت نقد آن را ندارد، کنار می‌گذارد؛ یک مدعای سست و ضعیف را که توانایی نقد آن را دارد، به طرف مقابل خود نسبت می‌دهد و به جای رد کردن مدعای اصلی، به رد کردن این مدعای ضعیف می‌پردازد. مغالطۀ پهلوان‌پنبه ترفندی‌است که از این راه شخص می‌تواند میزان تأثیرگذاری و مقبولیت شخص مدعی را کاهش دهد؛ هرچند مدعای نخستین پاسخ داده نمی‌شود. این مغالطه، به نوع خود پرکاربرد است و در نقد مکاتب و نظریه‌های مختلف از جمله دینی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به کار می‌رود؛ برخی افراد غیرمتخصص نیز در جریان نقد جوامع مرتکب چنین مغالطه‌ای می‌شوند. علت نامگذاری این مغالطه به پهلوان‌پنبه این است که ناقد به جای مبارزه با پهلوان اصلی، گوییا پهلوان‌پنبه‌ای ساخته، آن را بر زمین می‌زند.
گاهی برخی با مدد جستن از این مغالطه به نقد اندیشۀ گزینش الهی می پردازند؛ چنین اشخاصی با عمده کردن جبرگرایی به عنوان دیدگاه مطرح شده در گزینش الهی، ضمن حمله بدان( حمله به پهلوان پنبۀ فرض شده)، گزینش الهی را رد می نمایند، غافل از اینکه ایشان با تبدیل اصل مدعا(گزینش الهی) به پهلوان پنبه(جبرگرایی)، مرتکب مغالطه گردیده اند.
گاهی اوقات اما دوستانی که منتقد به آموزۀ گزینش الهی هستند، اعتراض می کنند که این چشم انداز شما، جبرگرایانه و مکانیکی است. این نوع نگرش، سیستمی مکانیکی را برای دنیا وضع می کند. زمانی که می گویند این آموزه جبرگرایانه است، منظورشان این است که در این سیستم، تصمیمهای انسان، هیچ نقش واقعی را بازی نمی کنند. در این سیستم، همه چیز مطابق آنچه تقدیر شده است به وقوع خواهد پیوست، و تصمیمهای انسانی بی معنی هستند. البته این را می خواهم اضافه کنم که در سیستم جبرگرایی، به همان صورت است که می گویند و تصمیمهای انسان توخالی و بی معنی است و مسئولیت و پاسخگویی مخلوق، جایگاهی ندارد؛ اما این چیزی نیست که کتاب مقدس تعلیم می دهد و این چیزی نیست که الهیات اصلاحات به آن معترف است.
در دنیایی که سیستم مکانیکی معرفی می کند، انسان مانند یک روبات و ماشینی است که تنها بر اساس آن چیزی که از پیش برنامه ریزی شده، توسط نیرویی که او را وادار به انجام سلسله کارهایی می کند، نقش خود را بی اختیار ایفا می کند.
درست در مقابل چنین باوری، عهد جدید، نجات ما را محصول رابطۀ با خدایی می داند که با انسان وارد رابطۀ معنا دار شده است؛ رابطه ای که عشق، محرک و جوهر آن است.
اجازه دهید افسسیان ۱: ۴- ۵ را بخوانیم و خواهش می کنم به واژه ها دقت کنیم، زیرا گاهی اوقات به نظر می رسد، آیات را بدون اینکه به برخی واژه ها حتی نگاه کنیم! به سرعت می خوانیم، و نتیجه اش البته از دست رفتن جانِ معنا و نادیده انگاشتن معانی عمیق آیات می شود.
زیرا پیش از آفرینش جهان، ما را در وی برگزید تا در حضورش مقدّس و بی‌عیب باشیم. و در محبت، ۵   بنا بر قصد نیکوی ارادۀ خود، ما را از پیش تعیین کرد تا به‌واسطۀ عیسی مسیح از مقام پسرخواندگی او برخوردار شویم؛ (ترجمۀ هزارۀ نو، چاپ ۲۰۱۴)
۴   خدا ما را قبل از آفرینش دنیا در مسیح برگزید تا در پیشگاه او مقدّس و بی‌عیب باشیم. به سبب محبّت خود ۵   و برحسب صلاحدید ارادۀ خویش، برای ما مقدّر فرمود که به وسیلۀ عیسی مسیح فرزندان او شویم. (ترجمۀ مژده برای عصر جدید)
عمل گزینش الهی و اینکه ما را از پیش مقدر کرد، و اینکه ما را پیش از آفرینش عالم در مسیح برگزید، عملی جبرگرایانه و مکانیکی نبود، بلکه این گزینش در «محبت» انجام گشت؛  محبت الهی، پایه و اساس و محرک چنین گزینشی بود.
هر وقت کلام خدا در خصوص واکنش ما نسبت به انجیل صحبت می کند، نگرش کلام به انسان، این نیست که ما انسانهای مکانیکی هستیم که تصمیمهای ما بی معنی و بدون اختیار ما است؛ بلکه کلام خدا، انسانها را مسئول دانسته، آنها را صاحب اراده می داند که بر اساس تمایلات دل خود، عمل می کنند. زمانی که مسیح می گوید: بیایید نزد من، ای تمامی زحمتکشان و گرانباران، که من به شما آسایش خواهم بخشید (هزارۀ نو، متی ۱۱: ۲۸)؛ او مطمئنا انتظار واکنش معناداری از سوی شنوندگان این دعوت داشت. واکنشهای ما، البته که واکنشهای واقعی هستند که پی آمدهایی کاملا واقعی خواهد داشت؛ و پاسخهایی هم که مسیح در مقابل پاسخ منفی شنوندگان می دهد، نشانگر واقعی بودن تصمیمهای ایشان است.
۳۷  ای اورشلیم، اورشلیم، قاتل انبیا و سنگسار کنندۀ مرسلان خود! چند مرتبه خواستم فرزندان تو را جمع کنم، مثل مرغی که جوجه‌های خود را زیر بال خود جمع می‌کند و نخواستید! (ترجمۀ قدیم، متی ۲۳: ۳۷)
برخلافِ اتهام جبرگرایی یا آن کژفهمی که باعث آن گردیده، ما با کتاب مقدس هم صدا هستیم که تصمیمهای انسان پیامدهایی بسیار جدی به همراه خود دارد. بلی گفتن ما، حیات جاودانی و نه گفتن ما، هلاکت ابدی را به بار خواهد آورد.
۱۸   هر که به او ایمان دارد محکوم نمی‌شود، امّا هر که به او ایمان ندارد، هم‌اینک محکوم شده است، زیرا به نام پسر یگانۀ خدا ایمان نیاورده است. (هزارۀ نو،یوحنا ۳: ۱۸)
تصمیمهای ما دارای اهمیت هستند و به قولی، سرنوشت ما را رقم می زنند و به همین خاطر، بشارت های ما هم اهمیت دارند و از اینجاست که باید انجیل را اعلام  کنیم. ببینید خداوند به پولس در خصوص بشارت به «برگزیدگان» وی، آنانی را که از پیش برای حیات جاودان مقرر کرده، چه می گوید:
۹   یک شب خداوند در رویا به پولس گفت: «هیچ واهمه‌ای نداشته باش، به تعالیم خود ادامه بده و دست از کار بر ندار. ۱۰   زیرا من با تو هستم و هیچ‌کس قادر نخواهد بود به تو آزاری برساند و در این شهر افراد بسیاری هستند که متعلّق به من می‌باشند.» (مژده، اعمال ۱۸: ۹- ۱۰)
پولس رسول با اینکه یکی از معلمین عهد جدید است که با صدای بلند به گزینش الهی تاکید کرده آن را تعلیم می دهد، گمان نکرد که چون این افراد برگزیده هستند، بنابراین بشارت او بی معنی و بی هدف است، بلکه می دانست که خدا کلیسا را و او را در این موقعیت بخصوص، معین کرده تا بشارت را به گوش آنانی برساند که از آنِ خدا هستند؛ چون آنانی که از آنِ خدا هستند، به قول مسیح صدای خدا را خواهند شنید و نجات خواهند یافت.
۴۷   کسی که از خدا است، کلام خدا را می‌شنود و از این سبب شما نمی‌شنوید که از خدا نیستید. (قدیم، یوحنا ۸: ۴۷)
این افراد کلام خدا را که از زبان پولس اعلام می شد، باید می شنیدند و این افراد، حتماً ایمان می آوردند، چونکه از خدا بودند؛ از آنِ خدا بودند، خلق خدا بودند؛ به همین خاطر پولس یک سال و شش ماه در آنجا ماند. پولس رسول به این حقیقت معتقد بود که باید انجیل وعظ گردد و برگزیدگان باید انجیل را بشنوند تا بتوانند واکنش مثبت نشان داده، پیغام آن را بپذیرند.
۱۴   امّا چگونه کسی را بخوانند که به او ایمان نیاورده‌اند؟ و چگونه به کسی ایمان آورند که از او نشنیده‌اند؟ و چگونه بشنوند، اگر کسی به آنان موعظه نکند؟  ۱۷   پس ایمان از شنیدنِ پیام سرچشمه می‌گیرد و شنیدنِ پیام، از طریق کلام مسیح میسّر می‌شود. (هزارۀ نو، رومیان ۱۰: ۱۴و ۱۷)
آیا پولس رسول می دانست که چه کسی در آن شهر به مسیح ایمان خواهد آورد؟ مسلمأ پاسخ منفی است؛ این چیزی است که خدا از آن آگاه است ولی وقتی به مسیح ایمان می آورند، می توانیم به برگزیدگی این افراد اعتماد و وثوق داشته باشیم. این دقیقا چیزی است که پولس رسول به ایمانداران اهل تسالونیکی می گوید؛ زمانی که به این افراد موعظه کرد و ایشان ایمان آوردند او گفت:
۴   زیرا که ای برادران و ای عزیزانِ خدا، از برگزیده‌شدنِ شما مطلّع هستیم، ۵   زیرا که انجیل ما بر شما محض سخن وارد نشده، بلکه با قوّت و روح‌القدس و یقین کامل، چنانکه می‌دانید که در میان شما بخاطر شما چگونه مردمان شدیم. (قدیم، اول تسالونیکیان ۱: ۴- ۵)
آیا برآیند منطقی تعلیمی که پولس رسول بر اساس گزینش الهی می دهد، جبرگرایی است؟ آیا از آن سیستم مکانیکی که گمان می رود، ما تعلیم می دهیم، اثری هست؟ آنها تصمیم گرفتند و تصمیم گیری ایشان، معنی دار بود و پی آمد هایی جدی به همراه داشت؛ لذا پولس رسول، با اینکه می دانست، از گروهی که به ایشان موعظه خواهد کرد، تنها برگزیدگان شان نجات خواهند یافت، با این همه هر نوع سختی را متحمل گشت.
پولس رسول در انتهای زندگی و خدمت خودش اینطور می گوید:
۱۰   پس همه چیز را به‌خاطر برگزیدگان تحمل می‌کنم تا آنان نیز نجاتی را که در مسیحْ عیساست، با جلال جاودانی به‌دست آورند. (هزارۀ نو، دوم تیموتاوس ۲: ۱۰)
امیدوارم، شما هم مثل من، آموزۀ برگزیدگی الهی و تصمیم های انسانی را در این آیات دیده باشید.
برگزیدگی الهی بر اساس پیش دانی خدا در خصوص ایمان ما نیست.
همانطور که پیشتر هم گفتم، همۀ ایمانداران به نوعی از گزینش الهی معتقد هستند، اما نوع غیرکتاب مقدسی آن که برخی از دوستان به آن معترف هستند اینگونه می گوید که خدا، از تونل زمان، به آینده می نگرد و مشاهده می کند که چه کسانی به مسیح ایمان می آورند و چه گروهی او را رد می کنند، و اگر ببیند که کسی به مسیح ایمان می آورد، خدا او  را برای نجات مقرر می سازد، اما خدا او را بر اساس ایمانش انتخاب می کند؛ چون او در آینده به مسیح ایمان خواهد آورد و خدا از گذشته این عمل او را در آینده می بیند، بنابراین او را برمی گزیند. از این منظر، گزینش الهی بر اساس عمل انسانی تعیین می گردد.
یک برهان ساده
«از منظری دیگر، گوییا عمل خدا در گزینش انسانها معلول، و عمل انسانها در آینده، علت آن است که این سخنی غیر عقلانی است زیرا بر این اساس، معلول (گزینش الهی ) قبل از علت( عمل انسانها) قرار می گیرد و این ممکن نیست! (چون خدا قبل از انسان بوده است!) »
این برهان را می شود به شکل زیر هم صورتبندی کرد:
  • اگر گزینش الهی به علت عمل انسانها در آینده باشد، باید معلول(گزینش الهی) بر علتش(عمل انسانها) تقدم داشته باشد؛
  • معلول بر علتش تقدم ندارد؛
  • بنابر این گزینش الهی به علت عمل انسانها در آینده نمی باشد.
در ادامه لازم است دقت شود که بر اساس این دیدگاه وقتی خدا کسی را رد می کند به آن خاطر است که خدا از قبل دیده است که او ایمان نخواهد آورد و در نتیجه او را برای حیات جاودانی انتخاب نمی کند. برآیند  اعتقادی چنین ایده ای آن است که دلیل نهایی گزینش و یا عدم گزینش انسانها، ریشه در خود انسانها دارد و نه در خدا.
از این دیدگاه در حقیقت تنها کاری که خدا می کند این است که با گزینش خود، تصمیم افراد را تایید می کند. طرفداران این دیدگاه آیۀ محبوبی نیز برای پشتیبانی از اعتقاد خویش ارائه می دهند، این آیه رومیان ۸: ۲۹ است:
۲۹   زیرا آنانی را که از قبل شناخت، ایشان را نیز پیش معیّن فرمود تا به صورت پسرش متشکّل شوند تا او نخست‌زاده از برادران بسیار باشد.(قدیم)
بنظر من، چنین فهمی از گزینش الهی، تنها نامی از گزینش را برخود دارد و فاقد معنای واقعی است.
الف- پیشدانی افراد و نه اعمال
اجازه دهید به بررسی آیۀ رومیان ۸: ۲۹ بپردازیم، آیه ای که فهم برخی از دوستان را از گزینش الهی جهت می دهد.
به نظر من، استناد به این آیه برای رسیدن به این باور که خدا بر اساس اعمال انسانی ایشان را انتخاب می کند، مردود است. این آیه در خصوص شناخت خدا از اشخاص صحبت می کند(آنانی را که از پیش شناخت)، و صحبت از اعمالی نمی کند که به گزینش الهی منتهی شود. این شناختی که در اینجا ذکر شده، شناختی است که توأم با رابطه است، شناختی شخصی است. اگر بخواهیم این آیه را با این مفهوم از واژۀ شناخت درک کنیم، شاید اینطور بتوان گفت که خدا به آینده و به افرادی مشخص در قالب رابطۀ نجات بخشِ می نگرد؛ در این مفهوم، او ایشان را از پیش شناخت. پولس از همین مفهوم شناخت است که در اول قرنتیان ۸: ۳ صحبت می کند.
۳   امّا اگر کسی خدا را محبّت نماید، نزد او معروف می‌باشد.(قدیم)
۳ امّا آن که خدا را دوست می‌دارد، نزد او شناخته شده است. (هزارۀ نو، چاپ ۲۰۱۴)
یا در غلاطیان ۴: ۹ می فرماید:
۹   امّا اکنون که خدا را می‌شناسید، یا بهتر بگویم، خدا شما را می‌شناسد، چگونه است که دیگر بار به‌سوی آن اصول سست و فرومایه بازمی‌گردید؟ آیا می‌خواهید آنها را از سر نو بندگی کنید؟ (هزارۀ نو)
زمانی که کتاب مقدس از شناخت خدا و یا شناخت خدا از ایشان صحبت می کند، اشارۀ آن به یک شناخت توام با رابطه ای است که حاصل آن حیات و رستگاری است.
گاهی، برخی از دوستان می گویند که خدا گروهی از افراد را انتخاب کرده است تا نجات یابند و افرادی را به صورت انفرادی برای نجات برنگزیده است. دوستان آرمنین می گویند که خدا، کلیسا را به عنوان یک گروه انتخاب کرده است و کلام، صحبت از گزینش فردی نمی کند؛ لکن هرآینه شایسته است که به این امر توجه شود که رومیان ۸: ۲۹، در خصوص انتخاب گروهی بی نام و نشان صحبت نمی کند، بلکه این انتخابی انفرادی و شخصی است.
پولس در افسسیان ۱: ۴ می گوید:
زیرا پیش از آفرینش جهان، ما را در وی برگزید تا در حضورش مقدّس و بی‌عیب باشیم.(هزارۀ نو)
این «ما»یی، که پولس اشاره می کند، افراد مشخصی هستند. انتخاب یک گروه، بدون اینکه اعضای مشخصی در ذهن باشد، قابل اشکال است و چنین شائبه ای در انتخاب، کتاب مقدسی نمی نماید. اساسا هر وقت از گروه صحبت می شود، اشاره و صحبت در خصوص افرادی است که آن گروه را تشکیل می دهند.
ب- کتاب مقدس هیچگاه از ایمان ما، به عنوان دلیلی برای گزینش الهی صحبت نمی کند.
زمانی که به آیات مربوط به گزینش می نگریم و آنها را بررسی می کنیم، متوجه می شویم که کلام خدا در مورد دلیل این گزینش الهی صحبت می کند؛ اما دلیلی که کلام خدا به ما ارائه می دهد، ریشه در انسان ندارد. برعکس تفکر برخی، پولس رسول، در روشن ساختن این مطلب که انسان تعیین کنندۀ گزینش خویش نیست، تلاش بسیاری می کند. (رومیان ۹: ۹- ۱۳)
۹   وعده‌ای که خدا داد چنین بود: «در وقت معیّن من بر می‌گردم و ساره صاحب پسری خواهد بود.» ۱۰   نه تنها این بلکه «رفقه» از یک نفر، یعنی از جدّ ما اسحاق حامله شد ۱۱   و قبل از تولّد بچّه‌های دوقلوی او و پیش از اینکه این دو نفر عملی نیک یا بد انجام دهند، ۱۲   به رفقه گفته شد: «برادر بزرگ خادم برادر کوچک خواهد بود.» تا اینکه مقصود خدا در انتخاب یکی از این دو نفر ثابت بماند و این انتخاب مشروط به دعوت او باشد، نه به کارهای انسان. ۱۳   چنانکه کتاب مقدّس می‌فرماید: «یعقوب را دوست داشتم امّا از عیسو متنفّر بودم.» (مژده)
۹   زیرا وعده این بود که «در همین وقت خواهم آمد و سارا را پسری خواهد بود.» ۱۰   نه تنها این، بلکه فرزندان ربکا نیز از یک پدر، یعنی از جَد ما اسحاق بودند. ۱۱   امّا پیش از آنکه آنها به دنیا بیایند، و یا عملی خوب یا بد انجام دهند – برای اینکه مقصود خدا در گزینش استوار بماند، نه از راه اعمال، بلکه به‌واسطۀ او که انسان را فرامی‌خواند – ۱۲ به ربکا گفته شد که «بزرگتر کوچکتر را بندگی خواهد کرد.» ۱۳   چنانکه نوشته شده است: «یعقوب را دوست داشتم، امّا از عیسو نفرت کردم.» (هزارۀ نو،چاپ ۲۰۱۴)
یعقوب و عیسو نمی توانستند گزینش الهی را دستکاری کنند تا به نفع خود تغییر دهند؛ بلکه «مقصود خدا در گزینش استوار» ماند و کارهای ایشان، تاثیری در این گزینش نداشت.
زمانی که پولس در مورد یهودیان صحبت می کند که ایمان می آورند، می گوید:
۵   پس همچنین در حال حاضر تعداد کمی که خدا بر اثر فیض خود برگزیده است، وجود دارند. ۶   اگر این از فیض خداست، دیگر بسته به کارهای انسانی نیست و امّا اگر به کارهای انسان مربوط است، دیگر فیض معنایی نخواهد داشت. (مژده، رومیان ۱۱: ۵- ۶)
پولس رسول اشاره می کند که نجات خدا که محض فیض است، به دور از اعمال انسانی است و کارهای انسان نمی تواند گزینش برای نجات را به نفع او بخرد.
خُب، برخی ممکن است که اعتراض کنند و بگویند که ما هم با مفاد این آیه موافقیم اما در این آیه چیزی در خصوص ایمان نیامده است و لذا قرار دادن ایمان در کنار کارهای انسانی منظور نظر آیه نیست. در پاسخ باید گفت درست است که در آیه تصریحی به ایمان نشده است اما هرآینه برگزیدگی مقدَّم بر ایمان آوردن است و آیه درچهارچوب برگزیدگی («بر اثر فیض خود برگزیده است»)،ایمانی را نیز که در دنبالۀ  برگزیدگی نصیب ما خواهد شد، به دور از اعمال انسانی مان می نماید و  فیض خدا و مآلا حاکمیت الهی را در مقابل «هر کار انسانی» قرار می دهد.
به همینطور وقتی در افسسیان در خصوص گزینش گفته می شود، این گفته در مقابل هر نوع عمل انسانی و حتی گرایش و تمایل به باور کردن هر نوع دخالتِ عمل انسانی قرار می گیرد.
۵   که ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسرخوانده شویم بوساطت عیسی مسیح برحسب خشنودی ارادۀ خود، ۶  برای ستایش جلال فیض خود که ما را به آن مستفیض گردانید در آن حبیب. (قدیم، افسسیان۱: ۵ و ۶)
اگر قرار است که فیض خدا، به جلال و ستایش خدا منجر گردد، بنابراین هرگونه حرکت انسانی در آن غایب است.
۹   که ما را نجات داد و به دعوت مقدّس خواند، نه به حسب اعمال ما، بلکه برحسب ارادۀ خود و آن فیضی که قبل از قدیم‌الایّام در مسیح عیسی به ما عطا شد. (قدیم، دوم تیموتاوس ۱: ۹)
خدا ما را خوانده است، به خاطر ارادۀ خود و آن فیضی که از ازل در مسیح به ما عطا شد.
ج- گزینش الهی براساس چیزی نیکو در ما تعیین نمی شود و اگر چنین باشد، (ایمان) این نجات بر اساس اعمال خواهد بود.
اگر خدا ما را به خاطر ایمان ما، انتخاب می کند بنابراین باید برای این نجات اعتباری دریافت کنیم؛ چون در مقابل گروهی که انجیل را رد کرده اند، ما آنقدر حکیم و دانا بوده ایم که مسیح را رد نکردیم و او را پذیرفته ایم؛ آنقدر خوب بوده ایم که مسیح را رد نکردیم؛ و این نوع نگرش نمی تواند همزمان صحبتهای پولس را که پیشتر قرائت کردم در خود جای دهد و اعلام کند:
۵   که ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسرخوانده شویم بوساطت عیسی مسیح برحسب خشنودی ارادۀ خود، ۶   برای ستایش جلال فیض خود که ما را به آن مستفیض گردانید در آن حبیب. (قدیم، همان)
چون این گروه اینگونه گمان می برند که خدا آنها را به خاطر این انتخاب کرده که تمایل به خوبی و نیکویی داشته اند و آنقدر حکیم بوده اند که مسیح را رد نکرده،بلکه به او ایمان آورده اند.
در نهایت، تفاوت این دو دیدگاه در خصوص گزینش الهی، در پاسخ به این پرسش ساده دیده می شود: فرق این دو گروه چیست؟ آنانی که مسیح را می پذیرند و آن گروهی که مسیح را رد می کنند؟
اگر پاسخ ما این باشد که در نهایت، گزینش الهی، بر اساس آن چیزی است که خدا کرده است، یعنی گزینش الهی انسانها برای نجات، بر اساس ارادۀ مقدس و نیکوی خداست، آنگاه متوجه خواهیم شد که گزینش الهی بر بنیاد فیض بنا شده است؛ اما اگر پاسخ ما این باشد که گزینش الهی بر انسان و واکنش وی استوار است، بنابراین نجات و گزینش ما تلفیقی از فیض و قابلیت انسانی است.
 نتیجه گیری:
گزینش بلاشرط است
بنابراین بر اساس دلایلی که اشاره شد، گزینش الهی بر اساس انتخاب حاکمانۀ الهی است که در محبت انجام می گیرد. به این نوع نگرش، و نامی که اصلاحگران بر این دیدگاه کتاب مقدسی از گزینش نهاده اند، برگزیدگی بلاشرط می گویند؛ بلاشرط است، به این جهت که مشروط به چیزی در انسان نمی گردد که بر اساس آن ما را شایستۀ گزینش الهی گرداند.
اعتراضات به آموزش گزینش بلاشرط و پاسخ به آنها
پیش از اینکه در این مبحث جلوتر برویم و به مسائل دیگری بپردازیم، باید اعتراف کرد که با اینکه مستمراً در این سری دروس اعلام می کنیم که این نگرش و چشم انداز به این آموزه، کتاب مقدسی است، اما آموزۀ گزینش الهی بلاشرط ، در همۀ کلیساها پذیرفته شده نیست و یکدستی ای در این باور در بین کلیساها وجود ندارد. با اینکه تاریخ پذیرش و اعلام این آموزه بسیار قدیمی است، اما در عین حال، گروه های دیگری هم هستند که به این باور معترضند.
بسیاری از کلیساهای مشایخی، و انواع کلیساهای اصلاح شده، به همراه بسیاری از کلیساهای انگلیکن (اسقفی)، و لوتری و بخش بسیار عمده ای از کلیساهای باپتیست (تعمیدی) به این باور پایبندند. در همان حال نیز، کلیساهای دیگر چون متودیستها، بسیاری از باپتیستها، انگلیکنها، و کلیساهای غیرفرقه ای به این باور عقیده ندارند.
در این جلسه، قصد دارم تا به برخی از نقدهایی که به این باور وارد شده است، پرداخته، به آنها پاسخ دهم.
برگزیدگی به نوعی که کلیسای اصلاحات آن را تعریف می کند، به این معناست که انسان، حق ندارد مسیح را انتخاب و یا رد کند.
بر طبق این نقد، برگزیدگی بلاشرط، هر نوع دعوت انجیل را که پذیرش و رد آن، مبتنی بر واکنش ارادۀ انسانی است رد می کند؛ اما همانطور که پیشتر هم پاسخ دادیم و دائم تکرار می کنیم، برگزیدگی الهی، ارادۀ آزاد انسانی را در رد و پذیرش دعوت انجیل نفی و رد نمی کند. پاسخها و تصمیمهای ما واقعی هستند زیرا که آزادانه آن چیزی را که مایل هستیم، انتخاب کرده انجام می دهیم. در این خصوص پیشتر گفتیم و در مبحث حاکمیت الهی و ارادۀ آزاد انسانی توضیح دادیم و در آنجا سعی کردیم ماهیت هر دو ارادۀ الهی و انسانی و نیز ارتباطشان را توضیح دهیم. در نهایت، این ادعا که حاکمیت الهی در گزینش انسان، آزادی ارادۀ انسان را در رد و یا پذیرش انجیل نابود می کند، استنتاجی نادرست است. در حقیقت، در گفته های پیشین، پرسشی که برای ما طرح شده بود به طرف دوستان برگردانده شد و خواسته شد که ارادۀ آزاد را تعریف کنند. تشویق می گردد تا به آن دروس رجوع شود.
  • بر طبق چنین تعریفی از برگزیدگی، گزینه های ما واقعی نیستند.
در ادامۀ نقد پیشین، برخی دوستان می گویند که با اینکه شما ادعا می کنید که انسان حق انتخاب دارد، این گزینه ها واقعی نیستند؛ و دلیل چنین نگرشی این است که می گویند، گزینۀ واقعی، گزینه ای است که کاملا آزاد باشد. در چند جلسۀ قبل من از دوستان دعوت کردم که معنی ارادۀ آزاد را تعریف کنند. مشکل همۀ ما از همین تعریف آغاز می شود. انسان شناسی ما باید از خداشناسی ما نشات بگیرد؛ نمی شود از پایین شروع کنیم و در بالا خاتمه بدهیم زیرا در این صورت، خدامحوری را به یکسو خواهیم نهاد. باید اول از خدا آغاز کنیم و سپس به انسان برسیم؛ در حقیقت  ما در این خصوص لازم است که از علت به سمت معلول پیش برویم؛ علت، خداست و انسانها معلول او هستند، پس اینکه خداشناسی ما مقدم بر انسان شناسی مان باشد، دیدگاه از علت به معلول است. در گفته های پیشین هم اشاره کردم که واژۀ آزاد به این معنی نیست که انسان هر آنچه را که بخواهد می تواند انجام دهد؛ انسان خارج از آن حیطه ای که طبیعتش برای او تعیین می کند قادر نیست تصمیم بگیرد، همانطور که خدا نیز به همین شکل است؛ خدا نمی تواند کاری را انجام دهد که با طبیعتش در تناقض است؛ خدا نمی تواند دروغ بگوید و یا گناه کند؛ خدا آزادانه در حیطۀ طبیعت خود عمل می کند. آزادی انسانی که به شباهت خدا آفریده شده است نیز به همانگونه می باشد. انسان آزاد است تا بر اساس طبیعت خود عمل کند.
یکی از نقدهایی که همیشه در مبحث برگزیدگی مطرح می شود، معطوف به عدالت خداست.
دوستان اعتراض می کنند که اگر خدا گروهی را برای حیات ابدی انتخاب کند و دیگران را به وضعیت گناه آلود خود باقی گذارد، عادل نیست. در این خصوص دو مطلب باید گفته شود. نخست اینکه، باید بدانیم که اگر خدا تصمیم می گرفت که کسی را نجات ندهد، همانطور که با فرشتگان رفتار کرد(همانطور که می دانید، وقتی فرشتگان سقوط کردند، خدا طریق نجاتی را برای آنها تهیه نکرد)، در حق کسی بی عدالت نمی کرد؟ کلام خدا در دوم پطرس ۲: ۴ اینگونه می گوید:
زیرا هرگاه خدا بر فرشتگانی که گناه کردند، شفقت ننمود، بلکه ایشان را به جهنّم انداخته، به زنجیرهای ظلمت سپرد، تا برای داوری نگاه داشته شوند؛ (قدیم)
اگر کسی درخواست عدالت می کند باید بداند که حق همۀ ما، عدالتی که باید در حق ما اجرا شود، این است که همۀ ما به جهنم فرستاده شویم؛ اما وقتی او برخی را از این دنیای گناهکار نجات می بخشد این نشان دهنده و بیان کنندۀ فیض الهی اوست که با اینکه مجبور نیست تا کسی را نجات دهد، با این وجود برخی از دشمنان خود را بازیافت می کند.
اما پرسش دیگری که عمیقتر از پرسش نخست است اعتراضی است مبتنی بر اینکه عادلانه نیست که خدا افرادی را خلق کند که می داند در نهایت به جهنم می روند؛ او با اینکه می داند برخی در نهایت نجات نخواهند یافت، آنها را خلق می کند. چرا؟
اینها پرسشهای بجایی هستند و در حقیقت پرسشهای سختی هستند و ای کاش پاسخهای آسان و قابل هضمی هم داشتند ولی در نهایت باید به کلام خدا رجوع کنیم و آنچه را که برای ما مکاشفه کرده بپذیریم و البته باید در مورد آن تفکر کنیم و اساس صحبتهای خداوند را درک کنیم؛ اما این کار باید بدون آلوده ساختن آن با نظرات و فرضیات و فلسفه های انسانی انجام گیرد.
کلام خدا در کتاب رومیان باب ۹، آیه ۱۸ می گوید:
پس خدا بر هر که بخواهد رحم می‌کند و هر که را بخواهد سختدل می‌سازد.(هزارۀ نو)
و سپس خود پولس این پرسش را در آیه ۱۹ مطرح می کند:
مرا خواهی گفت: «پس دیگر چرا ما را سرزنش می‌کند؟ زیرا کیست که بتواند در برابر ارادۀ او ایستادگی کند؟».(هزارۀ نو)
این پرسش، درست جانِ همان اعتراضی است که مطرح شد: اینکه سرزنش مردمان ناباور توسط خدا، دلیل بی عدالتی اوست، و سخنان و پرسش هایی که حول این اعتراض تنیده می شود و دائما توسط برخی مطرح می گردد، مورد پیشی بینی کلام خدا واقع گردیده، و کلام خدا ضمن مطرح کردن این گونه اعتراضات، خود نیز بدانها پاسخ می دهد. اما پاسخی که داده می شود شاید زیاد باب میل پرسش کنندگان نباشد به گونه ای که می توان تصور کرد، بیشینۀ پرسش کنندگان وقتی این پاسخ را می خوانند و یا می شنوند، به غرورشان برخورده، آن را رد می کنند. بسیاری انتظار دیگرگونه پاسخی را دارند ولی آنچه در  کلام خدا با آن روبرو می شوند، چیز دیگری است؛ پاسخی که پولس رسول می دهد، پاسخی است که برازندۀ خدای قادر مطلق است که حق و اختیار وی نیز مطلقا انحصاری است. در واقع مگر می شود که از کوزه ای همان برون نتراود که در اندرون آن است؟! از این دریچه، خدایی که قادر مطلق است، به حسب همین مطلقیّتی که ذاتی اوست، اختیار وی نیز که برخاسته از ذات اوست، مطلقا انحصاری خواهد بود. یعنی هرگونه اختیاری که غیر انحصاری بنماید، موجب بروز تناقض با ذات قادر مطلق اوست! این را می شود به صورت قیاس استثنائی ذیل نیز تقریر کرد:
  • اگر خدا قادر مطلق است باید اختیار او نیز مطلقا انحصاری باشد؛
  • خدا قادر مطلق است ؛
  • بنابر این اختیار او نیز مطلقا انحصاری است.

۲۰ امّا ای انسان، تو کیستی که با خدا مجادله کنی؟ «آیا مصنوع می‌تواند به صانع خود بگوید چرا مرا چنین ساختی؟» ۲۱   آیا کوزه‌گر اختیار ندارد که از توده‌گِلی واحد، ظرفی برای مصارفمهم و ظرفی دیگر برای مصارف معمولی بسازد؟ ۲۲   چه می‌توان گفت اگر خدا با اینکه می‌خواهد غضب خود را نشان دهد و قدرت خویش را نمایان سازد، ظروفِ مورد غضب را که برای هلاکت آماده شده‌اند با بردباری بسیار تحمل کند، ۲۳   تا بتواند عظمت جلال خود را بر ظروفِ مورد رحمت معلوم گرداند، ظروفی که آنان را پیشاپیش برای جلال آماده کرده است؟ ۲۴   این ظروفِ مورد رحمت، ما را نیز که از سوی او فراخوانده شده‌ایم، شامل می‌شود، نه تنها از یهودیان، بلکه از غیریهودیان نیز. (هزارۀ نو)
سخنان پولس رسول را شاید اگر بخواهیم کمی قابل فهم تر کنیم و یا سپیدی های لابلای جملات وی را بخوانیم این است که در این گونه مباحث به جایی خواهیم رسید که پاسخی برای خدا نخواهیم داشت و اعتراض ما دیگر وارد نخواهد بود و اینکه باید سرسپردۀ تصمیمهای عادلانه و نیکوی خدا گردیم. ما حق نداریم تا خدا را به بی عدالتی متهم کنیم؛ در حقیقت این ما هستیم که قوانین الهی را شکسته ایم و به پادشاهی آسمان خیانت کرده ایم.
گاهی اوقات نقدها شکل متفاوتی به خود می گیرد و برخی با استناد به کتاب مقدس می گویند که ارادۀ خدا این است که همه نجات یابند
این یکی از بخشهایی است که قرار بود به آن بپردازم و گمان می کنم خیلی هم مهم باشد، اما متاسفانه گاهی اوقات تمرکز خودم را از دست می دهم و نمی توانم مدیریت زمانی درستی برای پرداختن به همۀ این موضوعات داشته باشم. در طی هفته، درخواستهای خیلی زیادی از طرف دوستان برای پاسخ به پرسشها و پرداختن به موضوعات برایم  ارسال می شود و حقیقتأ گاهی مرا در موقعیتی ناخوشایند قرار می دهد؛ چون از یک طرف مایل هستم که پاسخ همۀ دوستان را بدهم و به همۀ موضوعاتی که نیازمند پاسخ است بپردازم، چون معتقدم هر موضوعی هر چند هم که ساده باشد، در یک بخش از زندگی ما دارای اهمیت زیادی است، لذا باید به آن پرداخت؛ اما در عین حالی که برای همۀ موضوعات اهمیت قائل هستم، وقتهای من محدود است و چون عادت دارم و به نوعی هم مجبور هستم که برای هر پرسشی و موضوعی منابع مختلف را ارائه بدهم (چون برخی از دوستان که کارشان دائما ایراد گرفتن است، ظاهرا منتظر بروز خطایی از سوی من هستند!) به همین خاطر باید منابع مختلفی را ارائه بدهم که تدارک دیدن آنها بعضا اوقات بسیاری را به خود اختصاص می دهد؛( برادر عزیزم ادوین جان، من به عمد بخش هایی از درد دل شما را حذف کردم زیرا در کل، مطرح کردن این گونه موارد را مخلّ شأن علمی مطالب تان یافتم؛ با این همه این فقط یک پیشنهاد است و احیانا گستاخی مرا ببخشید) به هر حال، به این خاطر، فرصت نمی کنم به همۀ مطالب برسم و بعضی از دوستان هم از دست من ناراحت می شوند و گمان می کنند که من به این عزیزان بی توجهی می کنم در حالی که اصلا مسأله شخصی نیست. حالا همۀ اینها را گفتم که بگویم، قرار بود در این خصوص صحبت کنم و دروسی را تهیه کنم، و اتفاقا آنها را هم نوشتم، ولی فرصت ضبط هنوز دست نداده است.
این دوستان، به آیاتی از کتاب مقدس استناد می کنند و می گویند که بر اساس این آیات خدا می خواهد که همه نجات بیابند؛ اما مثل هر ادعای دیگری لازم است که مدعا را بررسی کرد.
ایشان به آیاتی نظیر اینها استناد می کنند:
۹   خداوند در وعدۀ خود تأخیر نمی‌نماید، چنانکه بعضی تأخیر می‌پندارند، بلکه بر شما تحمّل می‌نماید، چون نمی‌خواهد که کسی هلاک گردد، بلکه همه به توبه گرایند. (قدیم، دوم پطرس ۳: ۹)
۴   که می‌خواهد جمیع مردم نجات یابند و به معرفت راستی گرایند. (قدیم، اول تیموتاوس ۲: ۴)

آیا این آیات با آموزۀ برگزیدگی الهی که معتقدیم در کتاب مقدس تعلیم داده شده، در تعارضند؟
اجازه دهید به این آیات نگاهی بیندازیم:
دوم پطرس۳: ۹
خداوند در وعده خود تأخیر نمی نماید، چنانکه بعضی تأخیر می پندارند، بلکه بر شما تحمّل می نماید،چون نمی خواهد که کسی هلاک گردد، بلکه همه به توبه گرایند.(قدیم( 
وقتی آیات خارج از متن قرائت شود، پس از مدتی این آیات همراه با پیش فرضهایی بیان می شود که معنای دیگری در آن تزریق شده است؛ به همین خاطر باید آیات را در زمینۀ متن اصلی آن مطالعه نمود.
قبل از هر چیز از آیۀ شمارۀ ۳ آغاز می کنیم؛ باید توجه داشته باشیم که پطرس رسول در برابر سخریه و توهینِ استهزا کنندگان، به جماعت ایماندار یادآور می شود که خداوند قول و وعده داده است و آن را به کمال خواهد رساند، شاید به نظر برخی دیر شده باشد، ولی خدا طبق زمان بندی ما عمل نمی کند.
پرسش:   دلیل اینکه خدا هنوز هلاکت خود را بر افراد واقع نمی کند چیست؟
چون «شما» را تحمل می نماید ( با شما بردبار است. هزارۀ نو ؛ با صبر شما را تحمل می نماید. مژده (
در دوم پطرس۳: ۱، او، خوانندگان را «حبیبان» می خواند که «دل پاک » دارند.
در دوم پطرس ۱: ۱، او، هویت آنها را مشخص می کند:
شمعون پطرس، غلام و رسول عیسی مسیح، به آنانی که ایمان گرانبها را به مساوی ما یافته اند، در عدالت خدای ما و عیسی مسیح نجات دهنده.(قدیم)
چرا خدا، هلاکت خود را بازنگاه داشته است؟
چون قوم او، آنانی که به مسیح ایمان دارند، هنوز روی زمین هستند و خدا نسبت به آنها بردبار است، آنها را تحمل می کند.
او نسبت به دنیا بردبار نیست، بلکه او قصد هلاکت و مجازات آن را دارد؛ اما تا زمانی که حبیبان، قوم خدا، برگزیدگان بر روی زمین ساکن هستند، خدا هلاکت خود را بازنگاه داشته است و مایل نیست که هیچکدام از آنها هلاک گردند.
به دو گروهی که تمایز جدی قائل شده است توجه کنید:
ما و شما که ایمان گرانبها را مساوی دریافت کردیم، حبیبان،
آنها و ایشان که استهزا کنندگان هستند و خدا را به سخریه گرفته اند (دوم پطرس۳: ۳ به بعد )
اگر ادامۀ باب را بخوانیم، متوجه خواهیم شد که سخنان پولس در مورد داوری نهایی است و نه مبحث نجات شناختی.
بنابراین در اینجا، پطرس در خصوص کسانی صحبت می کند که برگزیده هستند و خدا
منتظر است که ایشان ایمان آورده از هلاکت فرار کنند.
اول تیموتاوس ۲: ۳- ۴

زیرا که این نیکو و پسندیده است، در حضور نجات دهندۀما خدا، که می خواهد جمیع مردم نجات یابند و به معرفت راستی گرایند.(قدیم)

اگر این آیه را آنطور که آرمنین ها تفسیر می کنند، بفهمیم، بنابر این با سخنان پولس رسول در جایهای دیگر در تعارض خواهد بود!
کلام خدا به ما تعلیم می دهد که خدا هر آنچه را که اراده می کند انجام می رساند. (افسسیان ۱: ۱۱)
» که ما نیز در وی میراث او شده ایم، چنانکه پیش معین گشتیم بر حسب قصد او که همه چیزها را موافق رای ارادۀ خود می کند»(قدیم)
افسسیان ۱: ۵ را بخوانیم:
که ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسرخوانده شویم بواسطت عیسی مسیح مسیح بر حسب خشنودی ارادۀ خود (قدیم)
و در مزمور ۱۱۵: ۳ می گوید:
اما خدای ما در آسمانهاست. آنچه را که اراده نمود، به عمل آورده است.(قدیم)
اگر معنی اول تیموتاوس ۲: ۴ این است که همه نجات یابند، چه چیزی خدای حاکمِ مطلق را مانع می گردد؟ پس صلیب مسیح در این صورت  موثر و مشخص نیست، چون همه نجات نمی یابند!
اما حالا به واژۀ «جمیع» نگاه کنیم.  (هزارۀنو: همگان) (مژده: همۀ آدمیان)
واژه جمیع، همگان، همه، در یونانی «پاس» است. این واژه در عهد جدید به معناهای متنوعی استفاده شده است و صرفا معنای کل را ندارد و بنابر متنی که در آن استفاده شده است و سیر فکری متن اصلی، باید مفهوم آن (پاس) دریافت گردد.
گاهی اوقات واژۀ «همه» به معنای همه و کل است؛ گاهی هم به معنای بسیار، بعضی اوقات هم به معنی تمام گروه ها و نوع هاست.
مثلا در اول تیموتاوس ۶: ۱۰، آیا متن حقیقتا می خواهد بگوید که ریشۀ همۀ گناهان  و بدیها طمع است؟ یا واژۀ همه (پاس)، در اینجا یک معنی محدودی دارد؟
پولس هم اینجا اشاره به همه نوع افراد، همۀ گروه ها می کند.
برای داشتن درک درست از اول تیموتاوس ۲: ۴، لازم است که از اول تیموتاوس ۲: ۱- ۶ را روی هم رفته خواند و آیۀ ۴ را از آنها جدا نکرد.
مسیح می خواهد همه نوع افراد نجات یابند، حتی آنانی که کلیسا را تحت فشار و جفا قرار می دهند. خود پولس هم که نگارندۀ این رساله است، یکی از این افراد بود و نجات یافت. کلیسا باید برای زمامداران نیز دعا کند زیرا که خدا از بین این افراد هم برگزیدگانی دارد؛ به همین خاطر است که در آیۀ ۲، منظور خود را از واژۀ همه (جمیع) توضیح می دهد: «بجهت پادشاهان و جمیع صاحبات منصب»؛
واژۀ جمیع به طبقات و افراد گوناگون اجتماع اشاره می کند؛ به عنوان مثال در تیطس ۲: ۱۱ که می گوید:
زیرا که فیض خدا که برای همۀ مردم نجات بخش است، ظاهر شده،(قدیم) او از این مفهوم واژۀ «همه» استفاده می کند؛ اگر تیطس را از ابتدای باب ۲ بخوانیم، متوجه می شویم که به طبقات و انواع مختلف مردم اشاره می کند:

آیۀ ۲: مردان پیر؛
آیه ۳: زنان پیر؛
آیه ۴:  زنان جوان؛
آیه ۶:  جوانان (مردان)؛
آیه ۹- ۱۰: غلامان؛
و حتی در باب ۳: ۱ از حکام صحبت می کند.
پس چنین برداشتی که منظور پولس را از «همه» (پاس)، طبقات متنوع جامعه بدانیم، مطابق با یکی از معانی»همه» و نیز مبتنی بر سیاق متن مقدس است.
همین نوع از استعمال واژه، در تیطس ۳: ۲ هم بکار رفته است؛ مسلما پولس به تمام افرا دنیا بشارت نداد، بلکه به گروه های مختلف بشارت داد.

نمونه های دیگر هم داریم: کولسیان ۳: ۱۱،  غلاطیان ۳: ۲۸؛

سپس در آیۀ  ۶(باب ۲،اول تیموتاوس) می بینیم که می گوید برای «همه» فدا شد. اگر مسیح برای همۀ افراد، به صورت انفرادی فدا شد، آیا این بدان معنی نیست که فدیه و شفاعت او بی فایده بوده است؟
زیرا که بسیاری او را رد می کنند؟! اگر چنین باشد، تمام مباحث عبرانیان باب ۷ تا ۱۰ زیر سؤال نمی رود؟


مکاشفه ۲۲: ۱۷
و روح و عروس می گویند، بیا! و هر که می شنود بگوید، بیا! و هر که تشنه باشد، بیاید و هر که خواهش دارد، از آب حیات بی قیمت بگیرد. (قدیم)

برای فهم این آیه لازم است که از مکاشفه باب ۱۹ آغاز به خواندن نماییم؛ یوحنای رسول از واژۀ (کای) «و» استفاده می کند تا توالی و تسلسل را نشان دهد. توجه داشته باشیم که این باب بندی ها در گذشته وجود نداشته است و نویسنده به صورت پیوسته، نامۀ خودش را به رشتۀ تحریر در می آورد؛ این پیوستگی از باب ۱۹ تا ۲۲ ادامه می یابد.
در باب ۱۹ در مورد جشن نکاح بره می خوانیم(آیۀ ۷) که مقدسین به بره ملحق می شوند و سپس در مورد بازگشت مسیح همراه با مقدسین صحبت می کند و بعد باب ۲۰ آغاز می شود، که در خصوص سلطنت هزار ساله گفته می شود؛ در باب ۲۱ از آسمان و زمین جدید، و سپس از اورشلیم سماوی که نزول می کند، می گوید. در باب ۲۲ از مردمی که در این مکان زندگی می کنند، فدیه شدگان، شهروندان اورشلیم جدید حرف می زند؛ این شهروندان چه کسانی هستند که به درخت و آب حیات دسترسی دارند؟ مقدسین نجات یافته اند.