۱۳۹۶ مهر ۳, دوشنبه

  • تولد تازه – بخش اول

تولد تازه – بخش اول
 ادوین کشیش آبنوس
مقدمه
همانطور که مطلع هستید و در جلسات شرکت می کنید و به موضوعاتی که هر هفته مطرح می کنیم نیز توجه می کنید، می دانید که در خصوص الهیات اصلاحات صحبت می کنیم و اگر کمی هم دقت کرده باشید متوجه خواهید شد که مسائلی که در این خصوص مورد بحث قرار می گیرند، ماهیت نجات شناختی دارد. آن چیزی که برای اصلاحگران، پیش از هر چیز دیگری مهم بوده، انجیل بوده است. اینکه انسان چگونه نجات پیدا می کند؟ محتوای انجیل چیست؟ کفارۀ مسیح چه کاری را انجام می دهد؟ نقش فیض در این عمل چگونه است؟ کارهای انسان چه نقشی دارد؟ ارتباط شریعت با قانون چیست؟
این مسیری است که با هم در حال طی کردن هستیم و هر چقدر فکر کردم دیدم که موضوعی اساسی تر و مهمتر از نجات در کلیسا نمی تواند وجود داشته باشد؛ نجاتی که خدا محور است و تعریف و توضیحش را از ذات خدایی دریافت می کند که کتاب مقدس به ما معرفی کرده است.
 روشمندی
چهارچوب و مبنای تعاریف ما، کلام خداست و نه سنت های کلیسایی؛ نه نگرشهای فرقه ای، بلکه کلام خدا. در این مسیر شناخت و مطالعه و پژوهش، از تاریخ کلیسا هم بهره می گیریم؛ به گفته های کلیسا در طی تاریخ هم توجه می کنیم ولی در نهایت، محک اصلی کلام زندۀ خدا خواهد بود که تفکرات ما را جهت خواهد داد.
اقتدار نهایی تعلیمی ما، سنت کلیسا و مراجع تعلیمی سازمانهای مذهبی نیستند؛ آن مرجع الهامی که به آن متوسل می شویم، کلام زندۀ خداست.
مطالعۀ نجات شناسی، ما را با نجات و برکاتی که خدا به انسان گناهکار می دهد آشنا می کند؛ یعنی   قرار گرفتن انسان در  وضعیتی که بعد از بازیافت روحانی بتواند با خدا وارد رابطۀ نزدیک گردد.
 تولد فرزندان خدا
امروز مایل هستم در خصوص تولد تازه گفتگو کنیم؛ یعنی مفهوم و تعلیمی بنیادی که همۀ مسیحیان از هر سطح تفکر و نیز قدمت ایمانی، از آن حرف می زنند، اما با این وجود، در میزان فهمی که نسبت به بدان دارند، همگی در یک سطح و اندازه نیستند. این را هم باید اضافه کنم که آموزۀ تولد تازه، در مذاهب انسانی، به انحاء دیگر فهمیده می شود که قصد ورود بدان را ندارم.
گمان کنم لااقل برخی از شما دوستان با من هم عقیده باشید(عزیزانی که پدر و یا مادر هستند بیشتر با من هم صدا خواهند شد) که تولد نوزاد انسانی، در نوع خویش مثل یک معجزه است.
 در کنار تولد طبیعی و جسمانی که همه ما  آن را داشته ایم، کتاب مقدس از تولد دیگری هم صحبت می کند که بسیار مهمتر و حیاتی تر و ماندنی تر است از آنچه هر روز در بیمارستانها شاهد آن هستیم؛
در مورد تولد فرزندان خدا صحبت می کنم، در حقیقت در مورد رستاخیز روحانی برگزیدگان حرف می زنم؛ فرزندان غضبی که سابقا در گناه مرده بودند اما به وسیلۀ روح خدا به آنها حیات داده می شود.
هر چند کار نجات بخش خدا در زندگی ما یک واقعه ای واحد است اما در این واقعه، روح القدس در ابعاد مختلف کار می کند؛ مسیحیان (الهیات دانان) برای درک بهتر کار روح خدا و تشخیص ابعاد مختلفی که در آن نقش دارد، آن را از لحاظ منطقی تفکیک کردند و ترتیبی برای آن قائل شدند؛  این ترتیب منطقی نجات به «اوردو سالتیس» معروف است.
به اولین قدم، با هم نگاهی داشتیم، اولین عنصر و حرکت را، و آن ارادۀ تعیین کنندۀ الهی در گزینش گناهکارانی بود که توسط روح خدا وارد حیات جاودان و مشارکت ابدی – با خدا – خواهند شد؛ در این خصوص مفصلا صحبت کردیم.
امروز می خواهیم در مورد قدم بعدی در نجات صحبت کنیم؛ در خصوص تولد تازه.
بررسی آیات 
۳   عیسی در پاسخ گفت: «آمین، آمین، به تو می‌گویم، تا کسی از نو زاده نشود، نمی‌تواند پادشاهی خدا را ببیند.» (هزارۀ نو، یوحنا ۳: ۳)
۵   عیسی جواب داد: «آمین، آمین، به تو می‌گویم تا کسی از آب و روح زاده نشود، نمی‌تواند به پادشاهی خدا راه یابد. (هزارۀ نو، یوحنا ۳: ۵)
تولد تازه، لازمۀ دیدن ملکوت خدا و ورود به آن است؛ تا از نو زاده نشویم نمی توانیم وارد پادشاهی خدا شویم؛ پس چگونه می توان وارد پادشاهی گشت وقتی آن را نمی بینیم؟!
بخش دیگری از کلام می گوید:
۹  آن که از خدا مولود شده است گناه نمی‌کند، زیرا سرشت خدا در او می ماند؛ پس او نمی‌تواند درگناه زندگی کند، چرا که از خدا مولود شده است. (هزارۀ نو، چاپ ۲۰۱۴؛ اول یوحنا ۳: ۹)
یوحنای رسول در این بخش در خصوص کامل بودن در مسیح صحبت نمی کند، چون پیشتر در همین رساله در این مورد حرف می زند که مسیحیان هم گناه می کنند و می گوید که اگر ادعا کنیم که گناه نداریم دروغگو هستیم:
۸   اگر بگوییم بی‌گناهیم، خود را فریب داده‌ایم و راستی در ما نیست. (اول یوحنا ۱: ۸)
یوحنای رسول در خصوص تقدیس صحبت می کند که پس از تولد تازه در زندگی ما اتفاق می افتد و بخشی از رشد هر مسیحی است.
رسالۀ رومیان باب ۸ آیات ۲۸- ۳۰، پارسایی و جلال را هم به این فهرست اضافه می کند.
۲۸   می‌دانیم در حق آنان که خدا را دوست می‌دارند و بر طبق ارادۀ او فراخوانده شده‌اند، همۀ چیزها با هم برای خیریت در کار است.  ۲۹   زیرا آنان را که از پیش شناخت، ایشان را همچنین از پیش معین فرمود تا به شکل پسرش درآیند، تا او فرزند ارشد از برادران بسیار باشد. ۳۰   و آنان را که از پیش معین فرمود، همچنین فراخواند؛ و آنان را که فراخواند، همچنین پارسا شمرد؛ و آنان را که پارسا شمرد، همچنین جلال بخشید.(هزارۀ نو)
پیشتر گفته بودم که پیشدانی و گزینش الهی هر دو با پیش تقدیری الهی مرتبط هستند. فراخواندگی، پارسایی، و جلال بخشیدن؛ از به کمال رساندن و به میوه رساندن فدیه در ما می گوید.
از سخنان پولس رسول در می یابیم که پیش فرض او، زمانی که در مورد پارسایی صحبت می کند، ایمان است.
پس چونکه به ایمان عادل شمرده شدیم، نزد خدا سلامتی داریم بوساطت خداوند ما عیسی مسیح، (قدیم، رومیان ۵: ۱)
ترتیب نجات
بنابراین می توانیم ایمان را پیش از پارسا شمرده شدگی قرار دهیم اما یادمان باشد که ایمان پس از تولد تازه قرار می گیرد. پس از پارسا شمرده شدن، تقدیس مطرح می شود و پس از تقدیس شدگی، جلال وارد صحنه می گردد؛ بنابراین اگر ترتیب منطقی نجات را (اردو سالیتوس) را بخواهیم یکبار دیگر به زبان بیاوریم اینگونه خواهد بود:
برگزیدگی الهی؛
فراخواندگی موثر؛
تولد تازه؛
ایمان؛
توبه؛
پارسایی؛
تقدیس؛
جلال.
این ترتیبی است که در کتاب مقدس مشاهده می شود؛ بسیاری از مسیحیان و معلمین شوربختانه این ترتیب را در الهیات خویش مورد توجه قرار نمی دهند.
عیسی مسیح در گفتگوی خود با نیقودیموس، اهمیت تولد تازه را به مثابه نقطۀ آغازینی مورد تاکید قرار می دهد(ر.ک فصل سوم انجیل یوحنا).
از این دریچه اگر چه در آدم، نقطۀآغازین خوبی داشتیم اما این فرصت از دست رفت و آدم گناه کرد و ما تا به امروز تاثیرات گناه وی را در خود می بینیم.
تولد تازه، خود نشان دهندۀ این است که خدا آغاز کننده و به کمال رسانندۀ این تولد تازه است. نوزآیی، از نو مولود شدن است. آیا کسی هست که به قوت و ارادۀ خودش تولد یافته باشد؟!
تمام فرایند بسته شدن نطفه و رشد جنین و سپس وارد دنیا شدن، کاری است که شخص به هیچ وجه در آن دخالتی ندارد؛ به همان صورت نیز فرایندی که خدا در آن در زندگی ما کار می کند تا ما را وارد ملکوت گرداند، امریی خدایی و کاری کاملا الهی است.
یوحنای رسول در خصوص تولد تازه، در آغاز انجیل خودش می نویسد:
۱۲   و امّا به آن کسانی که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند، یعنی به هر که به اسم او ایمان آورد، ۱۳   که نه از خون و نه از خواهش جسد و نه از خواهش مردم، بلکه از خدا تولّد یافتند. (قدیم، یوحنا ۱: ۱۲- ۱۳)
ترجمۀ هزارۀ نو، چه زیبا می گوید: ( شایسته است که مراقب پاره ای نگرش های برخاسته از نهادهای مذهبی باشیم که سعی دارند با استناد به دانش های ویکی پیدیایی! این ترجمه را رد کنند)
۱۲   امّا به همۀ کسانی که او را پذیرفتند، این حق را داد که فرزندان خدا شوند، یعنی به هر کس که به نام او ایمان آورد؛ ۱۳   آنان که نه با تولد بشری، نه از خواهشِ تن و نه از خواستۀ یک مرد، بلکه از خدا تولد یافتند.(هزارۀ نو، چاپ ۲۰۱۴)
بررسی فرازی چند از آیات
بررسی هر کدام از این جملاتی که به لحاظ دستوری حالت منفی دارند، اهمیت زیادی دارد.
نه از خون (نه با تولد بشری)
این جمله به این معنی است که تولد تازه از طریق تولد جسمانی نیست. برای بسیاری تعلق به یک نسل خاص و یک خانواده اهمیت زیادی دارد؛ در زمان عیسی مسیح، یهودیان بسیاری گمان می بردند که تنها به این خاطر که یهودی بوده، از نسل ابراهیم هستند، با خدا در یک رابطۀ درستی قرار دارند (یوحنا ۸: ۳۳)
۳۳   آنها به او جواب دادند: «ما فرزندان ابراهیم هستیم و هرگز برده کسی نبوده‌ایم. مقصود تو از اینکه می‌گویی شما آزاد خواهید شد چیست؟»  (مژده)
آنها مانند پولس پیش از تولد تازه بودند که می گفتند:
۵   ختنه‌شده در روز هشتم، از قوم اسرائیل، از قبیلۀ بنیامین، فرزند عبرانی از والدین عبرانی(هزارۀ نو، فیلیپیان ۵:۳)
خدا به ابراهیم وعده داده بود که همراه او و فرزندان روحانی اش تا ابد خواهد بود؛ یهودیان هم فکر می کنند که تنها به این خاطر که از نسل ابراهیم هستند، دیگر با خدا مشکلی ندارند و این کافی است. عیسی مسیح در این میان تاکید کرد که چیزی که به آن اهمیت می دهد، رابطۀ روحانی است و در حقیقت این افرادی که ادعا می کردند که با خدا مشکلی ندارند، فرزندان شیطانند:
۴۴   شما به پدرتان ابلیس تعلّق دارید و در پی انجام خواسته‌های اویید. (هزارۀ نو، یوحنا ۸: ۴۴)
امروز هم بسیاری گمان می کنند چون در خانوادۀ مسیحی به دنیا آمده اند و یا تابع کشوری هستند که دین رسمی آن مسیحیت است، بنابراین دیگر نیازی به تولد تازه ندارند.
و نه از خواهش جسد (نه از خواهشِ تن)
فهم این عبارت کمی دشوار است. آگوستین این بخش را به نوعی دیگری تفسیر می کند؛ او می گوید که نه از خواهش جسد، اشاره به خواهشهای جنسی زن است و نه از خواهش مردم (به معنایِ نه از خواستۀ یک مرد) اشاره به تمایلات جنسی یک مرد است؛ بنابراین این وی دو بخش از آیه را به تمایلات جنسی زن و مرد نسبت داده است.
مارتین لوتر، عبارت «نه از خواهش جسد» را به فرزند خواندگی نسبت داده بود و جان کالوین آن را اشاره به قدرت اراده می دانست(زیرا اراده از خواهش و خواستن انسانها می آید).
واژۀ جسد»تن»(سارکس) در عهد جدید به تمایلات، اشتیاقها و تمایلات طبیعی و یا علاقه های احساسی اشاره دارد؛ ما نمی توانیم تنها با این احساس که می خواهیم فرزند خدا گردیم، یا تنها با این علاقه که می خواهیم از آنِ خدا شویم، فرزند خدا محسوب گردیم.
خیلی ها امروز، پس از شرکت در جلسات کلیسایی، مخصوصا بعد از اینکه گروه پرستش یک سرود زیبا را نیز خوانده باشد، احساس می کنند که باید دنبال خدا بروند و همانجا جلو آمده، اعلام می کنند که مسیحی هستند، این نوع برخورد، و این نوع شروع، به خودی خود ما را وارد ملکوت خدا نمی کند و ما را فرزند خدا نمی گرداند.
و نه از خواهش مردم (نه از خواهش یک مرد)
کسی به صرف اینکه می خواهد و اراده می کند، البته نمی تواند فرزند خدا گردد. ما در زندگی خودمان با تصمیم هایی که می گیریم، می توانیم ادامه دهیم، اما برای ورود به خانوادۀ الهی، ارادۀ انسانی تعیین کننده و آغاز کننده نیست؛ کسی نمی تواند شما را فرزند خدا کند، مگر این که خدا شما را توسط تولد روحانی وارد خانوادۀ الهی گرداند. فیض لازمۀ فرزند خدا شدن است.


تولد تازه: بخش دوم – گفتگوی مسیح و نیقودیموس



۱۳۹۶ شهریور ۱۸, شنبه

مجموعه مقالات در باب نجات شناسی الهیات اصلاحات

    • رفع کژفهمی ها در خصوص گزینش الهی
    • اعتراضات به آموزش گزینش بلاشرط و پاسخ به آنها
                                   ادوین کشیش آبنوس
  • کی از نقدهایی که همیشه در مبحث برگزیدگی مطرح می شود، معطوف به عدالت خداست.
    دوستان اعتراض می کنند که اگر خدا گروهی را برای حیات ابدی انتخاب کند و دیگران را به وضعیت گناه آلود خود باقی گذارد، عادل نیست. در این خصوص دو مطلب باید گفته شود. نخست اینکه، باید بدانیم که اگر خدا تصمیم می گرفت که کسی را نجات ندهد، همانطور که با فرشتگان رفتار کرد(همانطور که می دانید، وقتی فرشتگان سقوط کردند، خدا طریق نجاتی را برای آنها تهیه نکرد)، در حق کسی بی عدالت نمی کرد؟ کلام خدا در دوم پطرس ۲: ۴ اینگونه می گوید:
    زیرا هرگاه خدا بر فرشتگانی که گناه کردند، شفقت ننمود، بلکه ایشان را به جهنّم انداخته، به زنجیرهای ظلمت سپرد، تا برای داوری نگاه داشته شوند؛ (قدیم)
    اگر کسی درخواست عدالت می کند باید بداند که حق همۀ ما، عدالتی که باید در حق ما اجرا شود، این است که همۀ ما به جهنم فرستاده شویم؛ اما وقتی او برخی را از این دنیای گناهکار نجات می بخشد این نشان دهنده و بیان کنندۀ فیض الهی اوست که با اینکه مجبور نیست تا کسی را نجات دهد، با این وجود برخی از دشمنان خود را بازیافت می کند.
    اما پرسش دیگری که عمیقتر از پرسش نخست است اعتراضی است مبتنی بر اینکه عادلانه نیست که خدا افرادی را خلق کند که می داند در نهایت به جهنم می روند؛ او با اینکه می داند برخی در نهایت نجات نخواهند یافت، آنها را خلق می کند. چرا؟
    اینها پرسشهای بجایی هستند و در حقیقت پرسشهای سختی هستند و ای کاش پاسخهای آسان و قابل هضمی هم داشتند ولی در نهایت باید به کلام خدا رجوع کنیم و آنچه را که برای ما مکاشفه کرده بپذیریم و البته باید در مورد آن تفکر کنیم و اساس صحبتهای خداوند را درک کنیم؛ اما این کار باید بدون آلوده ساختن آن با نظرات و فرضیات و فلسفه های انسانی انجام گیرد.
    کلام خدا در کتاب رومیان باب ۹، آیه ۱۸ می گوید:
    پس خدا بر هر که بخواهد رحم می‌کند و هر که را بخواهد سختدل می‌سازد.(هزارۀ نو)
    و سپس خود پولس این پرسش را در آیه ۱۹ مطرح می کند:
    مرا خواهی گفت: «پس دیگر چرا ما را سرزنش می‌کند؟ زیرا کیست که بتواند در برابر ارادۀ او ایستادگی کند؟».(هزارۀ نو)
    این پرسش، درست جانِ همان اعتراضی است که مطرح شد: اینکه سرزنش مردمان ناباور توسط خدا، دلیل بی عدالتی اوست، و سخنان و پرسش هایی که حول این اعتراض تنیده می شود و دائما توسط برخی مطرح می گردد، مورد پیشی بینی کلام خدا واقع گردیده، و کلام خدا ضمن مطرح کردن این گونه اعتراضات، خود نیز بدانها پاسخ می دهد. اما پاسخی که داده می شود شاید زیاد باب میل پرسش کنندگان نباشد به گونه ای که می توان تصور کرد، بیشینۀ پرسش کنندگان وقتی این پاسخ را می خوانند و یا می شنوند، به غرورشان برخورده، آن را رد می کنند. بسیاری انتظار دیگرگونه پاسخی را دارند ولی آنچه در  کلام خدا با آن روبرو می شوند، چیز دیگری است؛ پاسخی که پولس رسول می دهد، پاسخی است که برازندۀ خدای قادر مطلق است که حق و اختیار وی نیز مطلقا انحصاری است. در واقع مگر می شود که از کوزه ای همان برون نتراود که در اندرون آن است؟! از این دریچه، خدایی که قادر مطلق است، به حسب همین مطلقیّتی که ذاتی اوست، اختیار وی نیز که برخاسته از ذات اوست، مطلقا انحصاری خواهد بود. یعنی هرگونه اختیاری که غیر انحصاری بنماید، موجب بروز تناقض با ذات قادر مطلق اوست! این را می شود به صورت قیاس استثنائی ذیل نیز تقریر کرد:
    • اگر خدا قادر مطلق است باید اختیار او نیز مطلقا انحصاری باشد؛
    • خدا قادر مطلق است ؛
    • بنابر این اختیار او نیز مطلقا انحصاری است.

    ۲۰ امّا ای انسان، تو کیستی که با خدا مجادله کنی؟ «آیا مصنوع می‌تواند به صانع خود بگوید چرا مرا چنین ساختی؟» ۲۱   آیا کوزه‌گر اختیار ندارد که از توده‌گِلی واحد، ظرفی برای مصارف مهم و ظرفی دیگر برای مصارف معمولی بسازد؟ ۲۲   چه می‌توان گفت اگر خدا با اینکه می‌خواهد غضب خود را نشان دهد و قدرت خویش را نمایان سازد، ظروفِ مورد غضب را که برای هلاکت آماده شده‌اند با بردباری بسیار تحمل کند، ۲۳   تا بتواند عظمت جلال خود را بر ظروفِ مورد رحمت معلوم گرداند، ظروفی که آنان را پیشاپیش برای جلال آماده کرده است؟ ۲۴   این ظروفِ مورد رحمت، ما را نیز که از سوی او فراخوانده شده‌ایم، شامل می‌شود، نه تنها از یهودیان، بلکه از غیریهودیان نیز. (هزارۀ نو)
    سخنان پولس رسول را شاید اگر بخواهیم کمی قابل فهم تر کنیم و یا سپیدی های لابلای جملات وی را بخوانیم این است که در این گونه مباحث به جایی خواهیم رسید که پاسخی برای خدا نخواهیم داشت و اعتراض ما دیگر وارد نخواهد بود و اینکه باید سرسپردۀ تصمیمهای عادلانه و نیکوی خدا گردیم. ما حق نداریم تا خدا را به بی عدالتی متهم کنیم؛ در حقیقت این ما هستیم که قوانین الهی را شکسته ایم و به پادشاهی آسمان خیانت کرده ایم.
    گاهی اوقات نقدها شکل متفاوتی به خود می گیرد و برخی با استناد به کتاب مقدس می گویند که ارادۀ خدا این است که همه نجات یابند
    این یکی از بخشهایی است که قرار بود به آن بپردازم و گمان می کنم خیلی هم مهم باشد، اما متاسفانه گاهی اوقات تمرکز خودم را از دست می دهم و نمی توانم مدیریت زمانی درستی برای پرداختن به همۀ این موضوعات داشته باشم. در طی هفته، درخواستهای خیلی زیادی از طرف دوستان برای پاسخ به پرسشها و پرداختن به موضوعات برایم  ارسال می شود و حقیقتأ گاهی مرا در موقعیتی ناخوشایند قرار می دهد؛ چون از یک طرف مایل هستم که پاسخ همۀ دوستان را بدهم و به همۀ موضوعاتی که نیازمند پاسخ است بپردازم، چون معتقدم هر موضوعی هر چند هم که ساده باشد، در یک بخش از زندگی ما دارای اهمیت زیادی است، لذا باید به آن پرداخت؛ اما در عین حالی که برای همۀ موضوعات اهمیت قائل هستم، وقتهای من محدود است و چون عادت دارم و به نوعی هم مجبور هستم که برای هر پرسشی و موضوعی منابع مختلف را ارائه بدهم (چون برخی از دوستان که کارشان دائما ایراد گرفتن است، ظاهرا منتظر بروز خطایی از سوی من هستند!) به همین خاطر باید منابع مختلفی را ارائه بدهم که تدارک دیدن آنها بعضا اوقات بسیاری را به خود اختصاص می دهد؛( برادر عزیزم ادوین جان، من به عمد بخش هایی از درد دل شما را حذف کردم زیرا در کل، مطرح کردن این گونه موارد را مخلّ شأن علمی مطالب تان یافتم؛ با این همه این فقط یک پیشنهاد است و احیانا گستاخی مرا ببخشید) به هر حال، به این خاطر، فرصت نمی کنم به همۀ مطالب برسم و بعضی از دوستان هم از دست من ناراحت می شوند و گمان می کنند که من به این عزیزان بی توجهی می کنم در حالی که اصلا مسأله شخصی نیست. حالا همۀ اینها را گفتم که بگویم، قرار بود در این خصوص صحبت کنم و دروسی را تهیه کنم، و اتفاقا آنها را هم نوشتم، ولی فرصت ضبط هنوز دست نداده است.
    این دوستان، به آیاتی از کتاب مقدس استناد می کنند و می گویند که بر اساس این آیات خدا می خواهد که همه نجات بیابند؛ اما مثل هر ادعای دیگری لازم است که مدعا را بررسی کرد.
    ایشان به آیاتی نظیر اینها استناد می کنند:
    ۹   خداوند در وعدۀ خود تأخیر نمی‌نماید، چنانکه بعضی تأخیر می‌پندارند، بلکه بر شما تحمّل می‌نماید، چون نمی‌خواهد که کسی هلاک گردد، بلکه همه به توبه گرایند. (قدیم، دوم پطرس ۳: ۹)
    ۴   که می‌خواهد جمیع مردم نجات یابند و به معرفت راستی گرایند. (قدیم، اول تیموتاوس ۲: ۴)

    آیا این آیات با آموزۀ برگزیدگی الهی که معتقدیم در کتاب مقدس تعلیم داده شده، در تعارضند؟
    اجازه دهید به این آیات نگاهی بیندازیم:
    دوم پطرس۳: ۹
    خداوند در وعده خود تأخیر نمی نماید، چنانکه بعضی تأخیر می پندارند، بلکه بر شما تحمّل می نماید،چون نمی خواهد که کسی هلاک گردد، بلکه همه به توبه گرایند.(قدیم( 
    وقتی آیات خارج از متن قرائت شود، پس از مدتی این آیات همراه با پیش فرضهایی بیان می شود که معنای دیگری در آن تزریق شده است؛ به همین خاطر باید آیات را در زمینۀ متن اصلی آن مطالعه نمود.
    قبل از هر چیز از آیۀ شمارۀ ۳ آغاز می کنیم؛ باید توجه داشته باشیم که پطرس رسول در برابر سخریه و توهینِ استهزا کنندگان، به جماعت ایماندار یادآور می شود که خداوند قول و وعده داده است و آن را به کمال خواهد رساند، شاید به نظر برخی دیر شده باشد، ولی خدا طبق زمان بندی ما عمل نمی کند.
    پرسش:   دلیل اینکه خدا هنوز هلاکت خود را بر افراد واقع نمی کند چیست؟
    چون «شما» را تحمل می نماید ( با شما بردبار است. هزارۀ نو ؛ با صبر شما را تحمل می نماید. مژده (
    در دوم پطرس۳: ۱، او، خوانندگان را «حبیبان» می خواند که «دل پاک » دارند.
    در دوم پطرس ۱: ۱، او، هویت آنها را مشخص می کند:
    شمعون پطرس، غلام و رسول عیسی مسیح، به آنانی که ایمان گرانبها را به مساوی ما یافته اند، در عدالت خدای ما و عیسی مسیح نجات دهنده.(قدیم)
    چرا خدا، هلاکت خود را بازنگاه داشته است؟
    چون قوم او، آنانی که به مسیح ایمان دارند، هنوز روی زمین هستند و خدا نسبت به آنها بردبار است، آنها را تحمل می کند.
    او نسبت به دنیا بردبار نیست، بلکه او قصد هلاکت و مجازات آن را دارد؛ اما تا زمانی که حبیبان، قوم خدا، برگزیدگان بر روی زمین ساکن هستند، خدا هلاکت خود را بازنگاه داشته است و مایل نیست که هیچکدام از آنها هلاک گردند.
    به دو گروهی که تمایز جدی قائل شده است توجه کنید:
    ما و شما که ایمان گرانبها را مساوی دریافت کردیم، حبیبان،
    آنها و ایشان که استهزا کنندگان هستند و خدا را به سخریه گرفته اند (دوم پطرس۳: ۳ به بعد )
    اگر ادامۀ باب را بخوانیم، متوجه خواهیم شد که سخنان پولس در مورد داوری نهایی است و نه مبحث نجات شناختی.
    بنابراین در اینجا، پطرس در خصوص کسانی صحبت می کند که برگزیده هستند و خدا
    منتظر است که ایشان ایمان آورده از هلاکت فرار کنند.
    اول تیموتاوس ۲: ۳- ۴

    زیرا که این نیکو و پسندیده است، در حضور نجات دهندۀما خدا، که می خواهد جمیع مردم نجات یابند و به معرفت راستی گرایند.(قدیم)

    اگر این آیه را آنطور که آرمنین ها تفسیر می کنند، بفهمیم، بنابر این با سخنان پولس رسول در جایهای دیگر در تعارض خواهد بود!
    کلام خدا به ما تعلیم می دهد که خدا هر آنچه را که اراده می کند انجام می رساند. (افسسیان ۱: ۱۱)
    » که ما نیز در وی میراث او شده ایم، چنانکه پیش معین گشتیم بر حسب قصد او که همه چیزها را موافق رای ارادۀ خود می کند»(قدیم)
    افسسیان ۱: ۵ را بخوانیم:
    که ما را از قبل تعیین نمود تا او را پسرخوانده شویم بواسطت عیسی مسیح مسیح بر حسب خشنودی ارادۀ خود (قدیم)
    و در مزمور ۱۱۵: ۳ می گوید:
    اما خدای ما در آسمانهاست. آنچه را که اراده نمود، به عمل آورده است.(قدیم)
    اگر معنی اول تیموتاوس ۲: ۴ این است که همه نجات یابند، چه چیزی خدای حاکمِ مطلق را مانع می گردد؟ پس صلیب مسیح در این صورت  موثر و مشخص نیست، چون همه نجات نمی یابند!
    اما حالا به واژۀ «جمیع» نگاه کنیم.  (هزارۀنو: همگان) (مژده: همۀ آدمیان)
    واژه جمیع، همگان، همه، در یونانی «پاس» است. این واژه در عهد جدید به معناهای متنوعی استفاده شده است و صرفا معنای کل را ندارد و بنابر متنی که در آن استفاده شده است و سیر فکری متن اصلی، باید مفهوم آن (پاس) دریافت گردد.
    گاهی اوقات واژۀ «همه» به معنای همه و کل است؛ گاهی هم به معنای بسیار، بعضی اوقات هم به معنی تمام گروه ها و نوع هاست.
    مثلا در اول تیموتاوس ۶: ۱۰، آیا متن حقیقتا می خواهد بگوید که ریشۀ همۀ گناهان  و بدیها طمع است؟ یا واژۀ همه (پاس)، در اینجا یک معنی محدودی دارد؟
    پولس هم اینجا اشاره به همه نوع افراد، همۀ گروه ها می کند.
    برای داشتن درک درست از اول تیموتاوس ۲: ۴، لازم است که از اول تیموتاوس ۲: ۱- ۶ را روی هم رفته خواند و آیۀ ۴ را از آنها جدا نکرد.
    مسیح می خواهد همه نوع افراد نجات یابند، حتی آنانی که کلیسا را تحت فشار و جفا قرار می دهند. خود پولس هم که نگارندۀ این رساله است، یکی از این افراد بود و نجات یافت. کلیسا باید برای زمامداران نیز دعا کند زیرا که خدا از بین این افراد هم برگزیدگانی دارد؛ به همین خاطر است که در آیۀ ۲، منظور خود را از واژۀ همه (جمیع) توضیح می دهد: «بجهت پادشاهان و جمیع صاحبات منصب»؛
    واژۀ جمیع به طبقات و افراد گوناگون اجتماع اشاره می کند؛ به عنوان مثال در تیطس ۲: ۱۱ که می گوید:
    زیرا که فیض خدا که برای همۀ مردم نجات بخش است، ظاهر شده،(قدیم) او از این مفهوم واژۀ «همه» استفاده می کند؛ اگر تیطس را از ابتدای باب ۲ بخوانیم، متوجه می شویم که به طبقات و انواع مختلف مردم اشاره می کند:

    آیۀ ۲: مردان پیر؛
    آیه ۳: زنان پیر؛
    آیه ۴:  زنان جوان؛
    آیه ۶:  جوانان (مردان)؛
    آیه ۹- ۱۰: غلامان؛
    و حتی در باب ۳: ۱ از حکام صحبت می کند.
    پس چنین برداشتی که منظور پولس را از «همه» (پاس)، طبقات متنوع جامعه بدانیم، مطابق با یکی از معانی»همه» و نیز مبتنی بر سیاق متن مقدس است.
    همین نوع از استعمال واژه، در تیطس ۳: ۲ هم بکار رفته است؛ مسلما پولس به تمام افرا دنیا بشارت نداد، بلکه به گروه های مختلف بشارت داد.

    نمونه های دیگر هم داریم: کولسیان ۳: ۱۱،  غلاطیان ۳: ۲۸؛

    سپس در آیۀ  ۶(باب ۲،اول تیموتاوس) می بینیم که می گوید برای «همه» فدا شد. اگر مسیح برای همۀ افراد، به صورت انفرادی فدا شد، آیا این بدان معنی نیست که فدیه و شفاعت او بی فایده بوده است؟
    زیرا که بسیاری او را رد می کنند؟! اگر چنین باشد، تمام مباحث عبرانیان باب ۷ تا ۱۰ زیر سؤال نمی رود؟


    مکاشفه ۲۲: ۱۷
    و روح و عروس می گویند، بیا! و هر که می شنود بگوید، بیا! و هر که تشنه باشد، بیاید و هر که خواهش دارد، از آب حیات بی قیمت بگیرد. (قدیم)

    برای فهم این آیه لازم است که از مکاشفه باب ۱۹ آغاز به خواندن نماییم؛ یوحنای رسول از واژۀ (کای) «و» استفاده می کند تا توالی و تسلسل را نشان دهد. توجه داشته باشیم که این باب بندی ها در گذشته وجود نداشته است و نویسنده به صورت پیوسته، نامۀ خودش را به رشتۀ تحریر در می آورد؛ این پیوستگی از باب ۱۹ تا ۲۲ ادامه می یابد.
    در باب ۱۹ در مورد جشن نکاح بره می خوانیم(آیۀ ۷) که مقدسین به بره ملحق می شوند و سپس در مورد بازگشت مسیح همراه با مقدسین صحبت می کند و بعد باب ۲۰ آغاز می شود، که در خصوص سلطنت هزار ساله گفته می شود؛ در باب ۲۱ از آسمان و زمین جدید، و سپس از اورشلیم سماوی که نزول می کند، می گوید. در باب ۲۲ از مردمی که در این مکان زندگی می کنند، فدیه شدگان، شهروندان اورشلیم جدید حرف می زند؛ این شهروندان چه کسانی هستند که به درخت و آب حیات دسترسی دارند؟ مقدسین نجات یافته اند.