۱۳۹۶ آذر ۱, چهارشنبه

پارساشمرده شدگی: قسمت دوم

ادوین کشیش آبنوس


پارساشمرده شدگی: قسمت دوم

در طی تاریخ کلیسا، مسیحیان همیشه مایل بودند که به ریشه های کهن و اصیل مسیحیت بازگردند و به منشاء کلیسا و سادگی تعالیم و ناب بودن آموزه های کلیسا برگردند؛ به همین خاطر، هر جنبش و حرکتی که در جامعۀ مسیحی، و در کلیساست، این را به یکی از شعارهای خودش تبدیل کرده است که باید به اصل بازگردیم و تعالیم رسولان را احیا کنیم. کلیسای کاتولیک و ارتودکس وقتی از هم جدا شدند، هر دو خود را نابترین کلیساها اعلام کردند؛ کلیسای ارتودوکس، با بخشیدن این نام به خودش، یعنی راستدین، رسولی بودن خودش را اعلام کرد؛ کلیسای کاتولیک هم خودش را کلیسای جامع، معرفی کرد و رسولی بودن خودش را از این طریق بیان کرد. در ادامه نیز جنبش پروتستانیزم، که از بطن کلیسای کاتولیک برخواست، ادعای بازگشت به تعالیم رسولی داشت و به همین شکل، هر حرکتی، هر شاخه ای، برای حقانیت بخشیدن به نگرش های الهیاتی خودش، رسولی بودن خود را مقتدرانه اعلام می کند.
تلاش ما هم در این سری جلسات این است که ضمن بررسی، تلاش کنیم تا به اصل بازگردیم و در میان این همه صدای مختلف و مبهمی که در الهیات مسیحی ممکن است ما را گیج کند، به انجیل مسیح گوش فرا دهیم.
به همین خاطر، یک چشم به کلام خدا داریم و یک نگاه به غولهای تاریخ کلیسا، با یک دست کلام زندۀ خدا را ورق می زنیم و آن را می خوانیم و با دستی دیگر، نوشته های گذشتگان را که پیش از ما با این موضوعات دست و پنجه نرم کرده اند، ورق می زنیم.
کلام زندۀ خدا، به وسیلۀ فیض، رحمت و کمک روح القدس، برای ما قابل فهم می شود، اما در همان حال هم مسئولیم تا خود، کتب را تفتیش کنیم و مسئولیم که با کلیسا و رشد تفکراتش، به موفقیت ها و چالشهای عروس مسیح هم توجه کنیم و از این تاریخ یاد بگیریم.
همۀ ما جزو این جریانیم،که اگر جز این بیندیشیم، مرتکب تکرار اشتباهاتی خواهیم شد، و محکوم خواهیم شد که تاریخ را تکرار کنیم! اشتباهاتی که به مثابه چاه هایی، کلیسا پیشتر در آنها سقوط کرده است. اگر از تاریخ یاد نگیریم، این دور باطل را، خود نیز به بطالت تکرار خواهیم کرد.
هر چند امروز به چالشهای کلیسا نخواهم پرداخت، اما با این مقدمه می خواهم به یاد شما عزیزان بیاورم که موضوعی که در حال بررسی آن هستیم، از آموزه هایی است که کلیسا در طی ۵۰۰ سال گذشته، با آن دست و پنجه نرم کرده است و امروز هم یکی از داغترین موضوعات عرصۀ الهیاتی است.
با وارد شدن به این بحث به صورت مشخص، و اساسا با مباحثی که طی چند ماه گذشته دنبال کردیم، وارد سیر تاریخ کلیسا می شویم و خود با مردان و زنان ایمانی که در طی تاریخ با این مسأله کلنجار رفته اند، هم قدم می شویم و در کنار ایشان تلاش می کنیم که انجیل را بفهمیم.
پس زمانی که در خصوص عادل شمردگی می اندیشید، گمان نکنید که این مبحثی بی ربط و غیرکاربردی و غریب است؛ خیر، بلکه شما با توجه به موضوع  وارد جریان عظیمی شده اید که باعث برکت شما خواهد شد.
قلب ایمان؟
عادل شمردگی، برای برخی قلب ایمان است، و برای برخی شاید جایگاه چندان رفیعی در انجیل نداشته باشد، اما گمان می کنم همۀ نگرشهای الهیاتی، اهمیت آن را و جایگاه نقش آفرینی اش را در تعریف انجیل تایید می کنند.
هفتۀ گذشته گفتیم که عادل بودن در حضور خدا، اعلانی قانونی است که خدا انجام می دهد و به واژه هایی اساسی که در این خصوص نیز در کتاب مقدس به کار رفته توجه کردیم؛ دکایو و صادق که در یونانی و عبری، به این تعریف مربوط هستند. فهم ما از این واژه ها و استعمال آنها در عهدین، به ما کمک می کند که خوانش صحیحی از عهد جدید داشت باشیم.
در اعلامی که خدا در مورد عادل بودن ما انجام می دهد، ما را در حضور «خودش» عادل اعلان می کند.
این اعلان، دو بُعد دارد:
نخست
نخستین بُعد آن این است که اعلان می کند، دیگر جریمه ای بابت گناه لازم نیست تا پرداخت کنیم؛ دیگر لازم نیست تا برای گناهان گذشته، حال و آیندۀ خود، در حضور خدا جریمه ای پرداخت کنیم. کلام خدا می فرماید که مزد گناه موت است، جریمه و تاوان گناه مرگ است، اما ما که به خدا ایمان می آوریم، دیگر بابت هیچکدام از گناهان، چه گذشته، حال و آینده، محکوم به هلاکت ابدی نمی شویم.
بسیاری از دوستان ظاهرا نمی دانند که تاوان گناهان آیندۀ ما نیز داده شده است و ما برای گناهان آیندۀ خود نیز بخشیده شده ایم. این را هم در پرانتز بگویم، که البته باعث سوتفاهم بسیاری می شود که این بخشش کامل اصلا به این معنی نیست که مسیحی آزاد است تا گناه کند! این یک نتیجه گیری اشتباه و البته ساده انگارانه است.
پس از اینکه پولس رسول، بحث طولانی ای را در باب های چهارم و پنجم رومیان در مورد  عادل شمردگی بر اساس ایمانِ به تنهایی، به انجام می رساند، و بعد از اینکه یک توضیحی هم در پرانتز در مورد باقی ماندن گناه، در زندگی ایماندار ارائه می دهد، وی به بحث اصلی خودش در کتاب رومیان باز گشته، می گوید:
پس هیچ قصاص نیست بر آنانی که در مسیح عیسی هستند. (قدیم، رومیان ۸: ۱)
پس اکنون برای آنان که در مسیحْ عیسی هستند، دیگر هیچ محکومیتی نیست، (هزاۀ نو)
پس دیگر برای کسانی که در اتّحاد با مسیح عیسی به سر میبرند هیچ محکومیّتی وجود ندارد، (مژده)
به این معنی، آنانی که عادل شده اند، دیگر زیر محکومیت نیستند و لازم نیست تا مجازات گناهان خود را پرداخت کنند.
سپس او در همین باب رومیان  ادامه می دهد:
۳۳  کیست که بر برگزیدگان خدا مدّعی شود؟ آیا خدا که عادل کننده است؟ ۳۴   کیست که بر ایشان فتوا دهد؟ آیا مسیح که مُرد بلکه نیز برخاست، آنکه به دست راست خدا هم هست و ما را نیز شفاعت می‌کند؟(قدیم)
۳۳چه کسی برگزیدگان خدا را متّهم خواهد کرد؟ خدا آنان را تبرئه می‌نماید! ۳۴   پس کیست که بتواند آنان را محکوم سازد؟ مسیح عیسی کسی است که مُرد و حتّی دوباره زنده شد و اکنون در دست راست خدا برای ما شفاعت می‌کند! (مژده ، رومیان)
بنابراین مفهوم بخشش «کامل»، موضوعی است که هرگاه پولس در خصوص عادل شمردگی صحبت می کند، از آن یاد می کند. بخشش کامل، به عادل شمردگی، ارتباط مستقیم دارد و در حقیقت بُعدی از این آموزۀ زیبا و عمیق کتاب مقدسی است.
پولس رسول از داود پادشاه نقل قول می کند، که در خصوص کسی صحبت می کند که جدا از کارهایش، عادل اعلان گشته است:
۶چنانکه داود نیز خوشحالی آن کس را ذکر می‌کند که خدا برای او عدالت محسوب می‌دارد، بدون اعمال، ۷خوشابحال کسانی که خطایای ایشان آمرزیده شد و گناهانشان مستور گردید؛۸خوشابحال کسی که خداوند گناه را به وی محسوب نفرماید.(قدیم، رومیان ۴)
۶همان‌گونه که داوود نیز خجسته می‌خواند کسی را که خدا او را بدون اعمالْ پارسا می‌شمارد، و می‌گوید: ۷   «خوشا به حال آنان که خطایایشان آمرزیده شد و گناهانشان پوشانیده گردید. ۸   خوشا به حال آن که خداوند گناه وی را به حسابش نگذارد.» (هزار نو، رومیان ۴)
این عدالت، به همراه بخشش گناهان است.
داود پادشاه به همین منوال در مزمور ۱۰۳: ۱۲ نیز صحبت می کند؛ او می گوید:
به اندازه‌ای که مشرق از مغرب دور است، به همان اندازه گناهان ما را از ما دور کرده است.(قدیم)
در اینجا تعبیر لطیفی در مزمور داود پنهان است که البته مبتنی بر الهیات صحیح اصلاحات است: آیا این دور شدن گناهان، به معنای آن نیست که آنها بدین معنا دور می شوند که مسیح ، آنها را به خود گرفته، از ما دور کرد؟
اما اگر خدا، فقط گناهان ما را ببخشد، و کار دیگری انجام نپذیرد، مشکل ما، کاملا حل نمی شود؛ یک جای کار هنوز به نظر می رسد ناقص است! چون ما، به وضعیت اولیۀ آدم، باز می گردیم، به وضعیت خنثی باز می گردیم. آدم، در حضور خدا (پیش از اینکه گناه کند) محکوم نبود، اما عادل هم نبود، چون کاری نکرده بود تا عادل به حساب بیاید.
زمانی که گناهان ما بخشیده می گردد، خدا ما را بی گناه اعلام می کند، اما این بدان معنی نیست که عادل هستیم؛ حساب بدهکاری ما در حضور خدا پاک شده است، اما حساب بانک آسمانی، در حضور خدا هنوز یک صفر بزرگ است! باید از این وضعیت اخلاقی خنثی، به وضعیت عادل بودن که نتیجه اش، اطاعت کامل و بدون نقص در حضور خداست وارد شویم.
 دوم
در اینجا وارد بُعد دوم از آموزۀ پارساشمردگی می شویم، بخشی که خدا، ما را نیکوکار به حساب می آورد؛ خدا ما را در این قسمت از خنثی بودن از لحاظ اخلاقی خارج کرده، تبدیل به کسی می گرداند که عادل است. خدا ما را به عنوان کسی به حساب می آورد که کاملا و بدون نقص در حضور او مطیع بوده، اوامر او را انجام داده ایم.
گاهی در عهد عتیق گزارش شده است که چگونه خدا، به آنانی که با کارهای خود، در حضور خدا عدالت را کسب نکرده اند، عدالت را محسوب می کند. در کتاب اشعیا می خوانیم:
در خداوند شادی‌ بسیار می‌کنم‌ و جان‌ من‌ در خدای‌ خود وجد می‌نماید زیرا که‌ مرا به‌ جامۀ نجات‌ ملبّس‌ ساخته‌، ردای‌ عدالت‌ را به‌ من‌ پوشانید. چنانکه‌ داماد خویشتن‌ را به‌ تاج‌ آرایش‌ می‌دهد و عروس‌، خود را به‌ زیورها زینت‌ می‌بخشد. (قدیم، اشعیا ۶۱: ۱۰)
اما پولس رسول در این خصوص بسیار دقیقتر و مشخصتر صحبت می کند؛ وی می گوید:
۲۱   لکن الحال بدون شریعت، عدالت خدا ظاهر شده است، چنانکه تورات و انبیا بر آن شهادت می‌دهند؛ ۲۲   یعنی عدالت خدا که به‌وسیله ایمان به عیسی مسیح است، به همه و کلّ آنانی که ایمان آورند. زیرا که هیچ تفاوتی نیست،(قدیم، رومیان ۳)
۲۱   امّا اکنون جدا از شریعت، آن پارسایی که از خداست به‌ظهور رسیده است، چنانکه شریعت و پیامبران بر آن گواهی می‌دهند. ۲۲   این پارسایی که از خداست از راه ایمان به عیسی مسیح است و نصیب همۀ کسانی می‌شود که ایمان می‌آورند. در این باره هیچ تفاوتی نیست.(هزارۀ نو، ۳)
در ترجمۀ مژده، واژۀ عدالت، به معنای بُعد دوم، عادل شمردگی، ترجمه شده است؛ در ترجمۀ مژده می خوانیم:
۲۱   امّا اکنون نیکی مطلق خدا که تورات و انبیا بر آن شهادت داده‌اند آشکار شده است. خدا بدون در نظر گرفتن شریعت ۲۲   و فقط از راه ایمان به عیسی مسیح همه ایمانداران را نیک می‌شمارد، زیرا هیچ تفاوتی نیست،
برای همین است که اصرار داریم و می گوییم که برای حفظ  تعریف کتاب مقدسی و ناب انجیل، مهم است که به این حقیقت تاکید ورزیم که، خدا ما را عادل اعلان می کند؛ عدالتی که بر اساس وضعیت تقدس و عدالت خود ما نیست، بلکه بر اساس عدالت و نیکی کامل مسیح است. خدا عدالت مسیح را به حساب ما می گذارد.
به همین خاطر است که می گوییم، هر سیستم مذهبی، هر مجموعۀ دینی، هر چقدر هم که خودش، یک طرفه خود را کاتولیک و ارتودوکس، یعنی جامع و راستدین معرفی کند- که معمولا همه این ادعا را می کنند-، اگر عدالت را در حضور خدا، اعلانی بر اساس وضعیت شخص معرف کند، یعنی  به این معنا که انسان به عنوان عاملی موثر و لازم برای پارسایی معرفی گردد، چنین سیستم و مجموعه ای یک انجیل غیر را معرفی کرده است! این انجیلی است که دسته ای از افراد آن را  معرفی می کنند، انجیلی که متاسفانه نجات را بر اساس اعمال به ما معرفی می کند.
این بحث، هستۀ اصلی مخالفت اصلاحگران، پروتستانها، با کلیسای کاتولیک بود؛ جنگ بر سر همین موضوع است.
پروتستانیزم از آن زمان تا به حال، به این مسأله اصرار داشته است که عادل شدن ما، ما را از درون تغییر نمی دهد، و این اعلان پارسایی و عدالتی که خدا برای ما بیان می کند، بسته به کارهای ما نیست، بسته به اعمال صالحۀ ایماندار نیست.
اگر عادل شدن ما، ما را از درون تغییر بدهد، و سپس ما بر اساس نیکویی خود که حاصل این تغییر درونی است، عادل اعلان گردیم، بنابراین :
اولا
 ما هیچ وقت قادر نخواهیم بود در این دنیا، به عنوان عادل اعلان گردیم، چون همیشه در زندگی یک ایماندار، تا زمان جلال یافتنش، گناه باقی خواهد ماند.
 ثانیا
 هیچ اساسی برای بخشش گناهان گذشتۀ ما، یعنی پیش از تبدیل درونی شدن مان که برخواسته از پارسایی انجام شده، وجود نخواهد داشت؛ در نتیجه، اطمینان پذیرش در حضور خدا هم نخواهد بود.
این اطمینانی را که پولس رسول می فرماید، : «پس چونکه به ایمان عادل شمرده شدیم، نزد خدا سلامتی داریم بوساطت خداوند ما عیسی مسیح» (قدیم، رومیان ۵: ۱) برای ما معنا و کاربردی نخواهد داشت.
اگر عادل بودن ما، بر اساس آنچه که در درون ماست فهمیده شود، بنابراین نمی توانیم با پولس رسول، با اطمینان هم صدا گردیم، وقتی که می گوید:
پس اکنون برای آنان که در مسیحْ عیسی هستند، دیگر هیچ محکومیتی نیست(هزارۀ نو، رومیان ۸: ۱)
دیگر نمی توانیم با پولس هم عقیده باشیم وقتی می گوید:
زیرا اگر به‌سبب خطای یک نفر و به‌واسطه آن یک موت سلطنت کرد، چقدر بیشتر آنانی که افزونی فیض و بخشش عدالت را می‌پذیرند، در حیات سلطنت خواهند کرد به‌وسیله یک، یعنی عیسی مسیح.  (قدیم، رومیان ۵: ۱۷)
کلیسای کاتولیک، همانطور که پیشتر هم گفتم، درک متفاوتی در این خصوص دارد؛ ایشان معتقدند که پارسایی، چیزی است که ما را از درون تغییر می دهد و ما از درون مقدس می سازد.
شورای ترنت، تعلیم می دهد که «پارسایی، تقدیس و نوسازی باطنی است»
برای اینکه این عدالت در زندگی شخص آغاز گردد، او باید نخست، تعمید آب یابد و سپس در طی زندگی خود، به ایمان خود ادامه دهد.
تعمید آب، وسیله ای است که باعث به وقوع پیوستن عدالت «اولیه» در شخص می گردد  اما عدالت زمان بلوغ، بدون ایمان امکان پذیر نیست؛ لکن صرف ایمان، برای عدالت کافی نیست، بلکه افزون بر آن، باور و پذیرش، تعالیم کلیسایی و الهیاتی هم لازم است، تعالیمی که به بیان این کلیسا، مکاشفه ها و حقایق ثابتی هستند که باید پذیرفته گردند(این صحبتها را از لودیک اوت، مدافع معروف کاتولیک گرفتم که کاتولیکها ارادت بسیاری به ایشان دارند).
بنابراین، تعمید آب، وسیله ای است که در وهلۀ اول، باعث دریافت عدالت می گردد و پس از آن، ایمان برای ادامه در این عدالت الزامی است. همانطور که گفتم، این الهیات دان می گوید، صرف اعتماد به عیسی مسیح برای عفو گناهان کافی نیست، بلکه ایمان و پذیرش تعالیم کلیسای کاتولیک الزامی است، dogmatic Faith
تزریق یا به حساب گذاشتن؟
به همین خاطر در الهیات مسیحی می گوییم که کلیسای کاتولیک، عدالتی را که یک ایماندار دریافت می کند، به او تزریق می کند، اما در الهیات اصلاحات (پروتستانیزم) می گوییم، به حساب وی گذاشته می شود.
Infused Righteousness and Imputed Righteousness
نتیجه این تعلیم، یعنی تعلیم کلیسای کاتولیک این می شود که، آنها نمی دانند که آیا در «وضعیت فیض» قرار دارند یا خیر؛ وضعیتی که پذیرش و بخشش کامل الهی را بتوانند تجربه کنند.
کلیسای کاتولیک تعلیم می دهد که ایمانداران هرگز نمی توانند بدانند که آیا در «وضعیت، حالت فیض» هستند یا خیر، مگر اینکه شخص، مکاشفۀ خاصی را از خدا در این خصوص دریافت کرده باشد.
شورای ترنت اعلام کرد:
اگر کسی متوجۀ ضعف و وضعیت معیوب خود باشد، باید در خصوص  باقی ماندن در حالت فیض، نگران باشد، زیرا کسی بطور یقین نمی تواند بداند، که آیا ایمان وی آنقدر کامل است که باعث دوریش از خطا گردد یا خیر، کاملیتی که در آن شخص، فیض خدا را دریافت می کند  (فصل ۹)
لودویک اوت، در این خصوص می گوید:
دلیل اینکه شخص نمی تواند یقین داشته باشد که آیا در وضعیت فیض قرار دارد یا خیر این است که بدون مکاشفۀ مخصوص هیچ کس نمی تواند بداند که تمام شرایط لازم برای دریافت عدالت را به کمال رسانده است. امکان ناپذیر بودن یقین ایمان، شهادت وجدان را که در خصوص یقین اخلاقی شخص می باشد، نفی نمی کند.
یک نتیجه گیری غلط
یکی دیگر از نتایج غیر قابل اجتناب تعلیم کلیسا، مبنی بر این که عدالت، چیزی است که خدا در درون ما انجام می دهد، این است که باید لزوما نتیجه گرفت که انسانها بنابر تجربه های گوناگونی که در زندگی مسیحی خود خواهند داشت، دارای درجه های مختلفی از عدالت خواهند بود؛
و همینطور بنابر باور کلیسای کاتولیک در مورد عدالت، این نتیجه گیری هم اجتناب ناپذیر است که حیات جاودانی تنها بر اساس فیض الهی نخواهد بود بلکه به اعمال انسانی نیز مرتبط است.
این کلیسا معتقد است که حیات جاودان نه تنها بخشش الهی است، بلکه پاداشی است که به خاطر کارهای صالحه و نیکوی شخص به ایماندار بخشیده می شود.
تمام این اختلاف ها به علاوۀ آموزه های دیگری که در این کلیسا وجود داشت، جنبش اصلاحات را به وجود آورد. الهیات دانانی که تعالیم کلیسای کاتولیک را مبنی بر کلام خدا نمی دیدند، شروع به تحلیل و بررسی این آموزه ها کرده، در نهایت، اعتراض کرده، جنبش معترضین و یا پروتستانیزم را آغاز کردند.
زمانی که خبر خوش انجیل، که پیشتر در کلیسای کاتولیک چندان نیز خوش نمی نمود زیرا  به مذهبی انسانی تبدیل شده بود، به ناب بودن خودش یعنی به اصلیت خویش بازگشت و خبر نجات، به طور  رایگان و تنها به خاطر کار نجات بخش مسیح، و بدون آلایش کارهای انسانی موعظه شد؛ این خبر چون آتشی سوزنده به همۀ دنیا سرایت کرد و انجیل به همه جا موعظه گشت.
زیرا مزد گناه مرگ است، امّا عطای خدا حیات جاویدان در خداوند ما مسیحْ عیساست.(هزارۀ نو، ۲۳:۶)
پس اکنون برای آنان که در مسیحْ عیسی هستند، دیگر هیچ محکومیتی نیست،(هزارۀ نو، ۱:۸)












۱۳۹۶ آبان ۲۰, شنبه


نوشته: ادوین کشیش آبنوس

نحوۀ اعلام پارسایی
امروز می خواهیم به کاری که خدا در مقابل این واکنش انجام می دهد بپردازیم؛ پس از اینکه از نو زاده شده و توبه کردیم، خدا چگونه عفو و پارسایی ما را اعلام می کند؟
این یک اعلان قضایی است که خدا در ارتباط با شریعت خود انجام می دهد و می گوید که ما دیگر گناهکار نیستیم و در قبال گناهان پیشین خود، مجازات نخواهیم شد.
فهم درست آموزۀ پارساشمردگی، برای زندگی مسیحی ما بسیار اهیمت دارد؛ زمانی که مارتین لوتر، پارساشمردگی به وسیلۀ ایمان به تنهایی را درک کرد، مسیحی شد و خودش اعلام می کند که این تبدیل، زندگی او را پر از نشاط و شادی کرد؛ این فهم می تواند جهت و کیفیت زندگی ما را دگرگون کند.
این همان اساسی بود که بر مبنای آن، نهضت پروتستان در مقابل کلیسای کاتولیک ایستاد و بر آموزۀ پارساشمردگی تاکید کرد. اگر ما هم مایل هستیم تا انجیل راستین را که پارساشمردگی، یکی از اصول اساسی این انجیل می باشد، به نسل های آینده انتقال دهیم و به دنیا اعلام کنیم، باید این آموزه را به درستی دریابیم.
این جدایی، این شقاق الهیاتی نه تنها در قرن شانزدهم میلادی اتفاق افتاد بلکه امروز نیز یکی از آموزه هایی است که چشم اندازهای گوناگون الهیاتی را از هم جدا می کند: آن چشم انداز الهیاتی که نجات محض فیض را تعلیم می دهد و نیز آن خداشناسی که نجات بر اساس فیض و اعمال را بیان می کند. این آموزه، خط جدایی بین این دو نگرش می کشد.
دوستان عزیز، هر انجیلی، انجیل راستین نیست و هر کلیسایی که به مسیح موعظه می کند، لزوما انجیل مسیح را اعلام نمی کند؛ اسم همان است اما مفاهیم و پیغام و محتوای آن، فرق می کند و البته اهمیت این موضوع، آنقدر زیاد است که پولس رسول می گوید، هر کسی حتی فرشته ای، انجیل غیری را موعظه کند، لعنت بر او باد.(غلاطیان ۸:۱)
آموزه های دیگر مسیحی، ممکن است آنقدر مهم نباشد که به خاطر آنها شقاقی صورت پذیرد. به نظر من، تعمید نوزادان کلیسای انجیلی، با تعمید بزرگسالان برخی از کلیسای اصلاحات، نباید دلیل شقاق باشد و یا حتی منصوب کردن زنان به مقام کشیشی و یا رد آن نباید دلیل لعنت فرستادن به یکدیگر باشد و همینطور مسائل دیگری که ریشۀ نجات شناختی ندارد و انجیل مسیح را تغییر نمی دهد؛ اما زمانی که بحث انجیل مطرح می شود، باید مانند یک جراح مبرّز عمل نمود و حقیقت را به درستی تشخیص داد.
زمانی که پولس رسول در خصوص فرایند نجات صحبت می کند (مبحث زنجیرۀ طلایی نجات که چند هفته پیش بدان نگاه کردیم)، آموزۀ عادل شدن در حضور خدا به وضوح بیان می شود.
۲۹ زیرا آنانی را که از قبل شناخت، ایشان را نیز پیش معیّن فرمود تا به صورت پسرش متشکّل شوند تا او نخست‌زاده از برادران بسیار باشد. ۳۰   و آنانی را که از قبل معین فرمود، ایشان را هم خواند و آنانی را که خواند ایشان را نیز عادل گردانید و آنانی را که عادل گردانید، ایشان را نیز جلال داد. (قدیم، رومیان ۸: ۲۹- ۳۰)
جملۀ «ایشان را هم خواند» مبیّن فراخواندگی موثر در نجات  است  که در خود تولد تازه، ایمان و توبه را به همراه دارد (مبحثی که بعدا به آن خواهیم رسید)  و قدم بعدی، اِعمال کردن فدیه است، یعنی عادل شدن.
نکتۀ مهم 
توجه کنید: پولس رسول در این آیه به ما می گوید که این چیزی است که خود خدا انجام می دهد: عادل «گردانید». و اگر دقت کنید، عادل شدن، پس از ایمان، وارد صحنه می شود؛ یعنی واکنش خدا به پاسخ مثبت ما، با عادل شدن ما اتفاق می افتد (نمایان می شود).
پولس در رومیان ۳: ۲۶ می فرماید:
عادل شمارد هر کسی را که به عیسی ایمان آورد. (قدیم)
δικαιοῦντα (dikaiounta)
زیرا یقین می‌دانیم که انسان بدون اعمال شریعت، محض ایمان عادل شمرده می‌شود.  (قدیم، رومیان ۳: ۲۸)
پس چونکه به ایمان عادل شمرده شدیم، نزد خدا سلامتی داریم بوساطت خداوند ما عیسی مسیح، (قدیم، رومیان ۵: ۱)
امّا چونکه یافتیم که هیچ‌کس از اعمال شریعت عادل شمرده نمی‌شود، بلکه به ایمان به عیسی مسیح، ما هم به مسیح عیسی ایمان آوردیم تا از ایمان به مسیح و نه از اعمال شریعت عادل شمرده شویم، زیرا که از اعمال شریعت هیچ بشری عادل شمرده نخواهد شد. (قدیم، غلاطیان ۲: ۱۶)
یک سؤال
پرسش:  پارسا اعلام شدن، عادل گشتن یعنی چه؟
پارسا گشتن یعنی عملی قانونی و  الهی که در آن گناهان ما بخشیده شده، پارسایی و عدالت مسیح به ما تعلق یافته، خدا ما را در حضور خود، پارسا، عادل اعلام کرده، یا آن را اعلان می کند.
برای توضیح عناصر این تعریف، نخست به بخش دوم آن می پردازیم؛ به قسمتی که خدا ما را در حضور خود پارسا (عادل) اعلام می کند. دلیل اینکه داریم این مطلب را از آخر مورد توجه قرار می دهیم این است که عهد جدید واژۀ عادل گرداندن و افعال مربوط را در مفهوم قضایی خودش، به شکلی که در قسمت دوم این تعریف ارائه دادم استعمال می کند. متون زیادی در عهد جدید وجود دارد که خدا، با پارسایی و عدالت در مقامی برخورد می کند که نشان می دهد، متعلق به ما است.
بنابر این باید مانند یک دانش آموز صادق و امین کتاب مقدس، هر دو بُعد را بررسی کنیم؛ هر چند که تمرکز عهد جدید بر بُعد قضایی و قانونی پارسایی است.
  • پارسایی، شامل، اعلامی قانونی است که خدا بیان می کند.
استعمال واژۀ عادل کردن، تصدیق کردن، پارسا کردن در عهد جدید که از ریشۀ یونانی آن (دیکایوس) dikaios است، نشان می دهد که این یک اعلان قانونی و قضایی است.  این واژه معانی گسترده ای دارد، اما معمول ترین آن، عادل اعلام کردن است.
به عنوان مثال در لوقا ۷: ۲۹ می خوانیم:
و تمام قوم و باجگیران چون شنیدند، خدا را تمجید کردند زیرا که تعمید از یحیی یافته بودند. (قدیم)
همۀ مردمانی که این سخنان را شنیدند، حتی خراجگیران، تصدیق کردند که راه خدا حق است، زیرا به‌دست یحیی تعمید گرفته بودند. (هزارۀ نو)
همۀ مردم و از جمله باجگیران، سخنان عیسی را شنیدند و به سبب اینکه از دست یحیی، تعمید گرفته بودند، خدا را برای عدالتش شکر می‌کردند.  (مژده)
When all the people heard this, and the tax collectors too, they declared God just, having been baptized with the baptism of John,
ἐδικαίωσαν (edikaiosan)
(ESV)
Եւ երբ ամբողջ ժողովուրդը լսեց, նոյնպէս եւ մաքսաւորներըընդունեցին Աստծուարդարութիւնը՝ մկրտուելով Յովհաննէսի մկրտութեամբ
«ارمنی»
«آوانگاری»
Καὶ πᾶς ὁ λαὸς ἀκούσας καὶ οἱ τελῶναι ἐδικαίωσαν τὸν θεόν, βαπτισθέντες τὸ βάπτισμα
Ἰωάνου
«یونانی»
et omnis populus audiens et publicani iustificaverunt Deum baptizati baptismo Iohannis
«لاتین، ولگیت»
متاسفانه ترجمه های فارسی رسا نیستند اما در ترجمۀ انگیسی که دیدیم، بهتر بیان شده است و به اصل یونانی آن امین بوده است.
در ترجمۀ یونانی آن، می گوید که » اعلام کردند که خدا عادل است»
خُب مشخص است که این متن به ما تعلیم نمی دهد که خدا محض خاطر اعلام این افراد عادل شد، چون خدا طبیعتا عادل است و جزو سرشت تغییر ناپذیر و غیراکتسابی اوست.
به همین شکل نیز عهد جدید در متون گوناگون، پارسایی و عادل بودن ایمانداران را اعلام می کند. (رومیان ۳: ۲۰، ۲۶، ۲۸ و ۵: ۱،  و ۸: ۳۰ و ۱۰: ۴، ۱۰، و غلاطیان ۲: ۱۶  و۳: ۲۴)
به عنوان مثال به این آیه توجه کنید:
(رومیان ۴: ۵)
امّا کسی که عمل نکند، بلکه ایمان آورد به او که بی‌دینان را عادل می‌شمارد، ایمان او عدالت محسوب می‌شود.(قدیم)
امّا آن که کاری نمی‌کند، بلکه به خدایی توکل می‌دارد که بی‌دینان را پارسا می‌شمارد، ایمان او برایش پارسایی به‌شمار می‌آید.(هزارۀ نو)
و امّا مردی که کار نمی‌کند بلکه به خدایی که حتّی شخص خداناشناس را کاملاً نیک میگرداند ایمان می‌آورد، ایمان او نیکی مطلق به حساب می‌آید.(مژده)
مطمئنا منظور پولس رسول از نیک گرداندن (که من واژۀ عادل گرداند را دقیقتر می دانم) عادل گرداندن، این نمی تواند باشد که او انسان گناهکار و بی دین را، از داخل عوض می کند و آنها را از لحاظ اخلاقی کامل و بی نقص می گرداند، چون آن موقع باید متوسل به کارهای خوب خودشان بشود، به کارهای عادلانه خود، و بر اعمال صالحۀ خود تکیه کند تا به حضور خدا پذیرفته بشود؛ بلکه منظور پولس رسول این است که او بی دین را، گناهکار را عادل اعلام می کند، و این عادل اعلام شدن، که در ترجمه های فارسی آن را عادل محسوب کردن و عادل شمردن برگرداندند (و البته به مفهوم اصلی این واژه در متن امین بودند) بر اساس کارهای نیکو نیست بلکه بر اساس پاسخ خدا به ایمان این بی دینان و گناهکاران است.
دو تفاوت
من می خواهم که شما تفاوت بین عادل اعلام شدن از لحاظ قانونی و تقدیس را دریابید. ما در نتیجۀ فرایند تقدیس، عادل نمی شویم بلکه ما در زمان ایمان آوردن، عادل محسوب می شویم، عادل بودن ما  اعلان می شود. این را گفتم تا آن را در ذهن خود نگاه دارید، به این مطلب در آینده باز خواهیم گشت.
همینطور اگر این نوع استفاده از واژۀ عادل گرداندن را، یعنی عادل اعلام کردن و عادل محسوب کردن و یا شمردن، در کنار محکومیت ما قرار گیرد، درستی مفهوم آن، مشهود (عیان) می گردد.
پولس رسول می گوید:
۳۳کیست که بر برگزیدگان خدامدّعی شود؟ آیاخدا که عادل کننده dikaion –  δικαιῶν     است؟ ۳۴ کیست که بر ایشان فتوا (متهم کند- ملامت کند)  katakrinōn – κατακρινῶν دهد؟ آیا مسیح که مُرد بلکه نیز برخاست، آنکه به دست راست خدا هم هست و ما را نیز شفاعت می‌کند؟ (رومیان ۸: ۳۳ -۳۴)
واژۀ فتوا: همان واژۀ محکوم کردن است که در جایهای دیگر کتاب مقدس مثل متی ۲۷: ۳ κατεκρίθη – katekrithēهم از آن استفاده شده است.
محکوم کردن، یعنی مجرم بودن کسی را اعلام کردن؛ مفهوم مقابل «محکوم نکردن»، «عادل گرداندن است» که در این متن به این معنی است: «کسی را مجرم اعلام نکردن».
پولس رسول در این متن، آشکارا می گوید که اگر کسی ما را متهم کند، برگزیدگان را متهم کند، در حضور خدا، چنین اتهامی یارای ایستادگی ندارد!  چون خدا اعلام کرده که ما عادل هستیم.
در جایهایی از عهد عتیق هم این واژه به این مفهوم استفاده شده است که به استدلال ما در این مسیر کمک می کند؛ واژۀ معادل آن در عبری، صدق است. Tsadak
در تثنیه ۲۵: ۱، در خصوص داوران که برای قضاوت خوانده شده اند، می خوانیم:
۱   «هرگاه دو نفر با هم دعوایی داشته باشند و به دادگاه بروند، قاضی باید بی‌گناه را تبرئه نماید و مجرم را محکوم کند. (مژده)
این آیه را نمی توان به این شکل خواند که کسی را از درون نیکو گرداند، بلکه او را بی گناه، یعنی عادل اعلام می کند. در کار داوری، اعلام قضایی و قانونی بیان می شود و صحبت از تغییر درون کسی و او را از لحاظ اخلاقی کامل کردن نیست؛ همانطور که کسی که محکوم می شود و گناهکار اعلام می شود، صحبت از تبدیل درون او به یک شخص گناهکار نیست، بلکه اعلان وضعیت قانونی اوست.
ایوب هم به همین شکل، حقانیت کسانی را که سعی در تسلی او دارند رد می کند:
من هیچ‌گاه حرف شما را تصدیق نمی‌کنم و تا زمانی که بمیرم، ادّعای بی‌گناهی می‌کنم (مژده، ایوب ۲۷: ۵)
او از همین واژه در زبان عبری استفاده می کند از اینکه دوستان خود را عادل، صحیح و راست اعلام کند، سر باز می زند.
همین مفهوم را هم در امثال ۱۷: ۱۵ پیدا می کنیم:
هر که‌ شریر را عادل‌ شمارد و هر که‌ عادل‌ را ملزم‌ سازد، هر دو ایشان‌ نزد خداوند مکروهند.(قدیم)
تبرئۀ مجرمان و محکوم کردن بی‌گناهان! خداوند از هر دو کراهت دارد.(هزارۀ نو)
مسلما اینجا هم منظور کلام این نیست که شخص از درون عادل شود، بلکه اعلان تبرئه شدن شخص و اعلام عادل بودن وی مطرح است.
پولس به همین مفهوم از واژۀ عادل شدن استفاده می کند؛ یعنی استعمال قانونی آن.
خدا گروهی را عادل اعلام می کند و گروهی را محکوم. حکم قضایی در خصوص وضعیت اشخاص در حضور خدا صادر می شود که این شخص عادل است و این شخص گناهکار است.

نکتۀ مهم 
ما برگزیدگانی که به مسیح ایمان آورده ایم، با اینکه گناهکار هستیم، به خاطر ایمان آوردن به کار فداکارانۀ عیسی مسیح بر روی صلیب، به وسیلۀ خدا، عادل اعلام می شویم، عادل محسوب می شویم، عادل شمرده می شویم
مفهوم عادل گشتن در عهد جدید، عادل شمرده شدن، به معنای عادل محسوب شدن است، به همین خاطر است که چنین ترجمه هایی را در فارسی پیدا می کنید.
برقراری یا سقوط کلیسا!
جان موری، الهیات دان قرن بیستم در کتاب خود، تحت عنوان «به کمال رسیدن فدیه و اعمال آن» در این خصوص می گوید:
«نوزآیی (تولد تازه) عملی الهی است که در ما به وقوع می پیوندد؛ عادل گشتن، داوری الهی و اعلانی از طرف خداست، که در خصوص ما صادر می شود. تفاوت این دو مانند تفاوت بین جراح و یک قاضی است.  جراح، سرطان داخل بدن را بر می دارد، و کاری را در درون ما انجام می دهد و این کار با عملکرد یک داور یا یک قاضی متفاوت است.  قاضی، حکم خودش را از لحاظ قانونی صادر می کند؛ اگر ما بی گناه هستیم، اعلان او هم در همین راستا خواهد بود.
بی آلایش بودن و ناب بودن انجیل بسته به این تمایزی است که باید بین این دو قائل گشت؛ اگر عادل گشتن، عادل محسوب شدن، با تولد تازه و تقدیس، یکی فرض شود، آن وقت درهای آلودگی را برای ملوث کردن هستۀ انجیل باز کرده ایم. عادل شمرده شدن، هنوز هم، آموزه ای است که کلیسا با باور و یا رد آن، یا برقرار خواهد ماند و یا سقوط خواهد نمود.»


پارساشمرده شدگی: قسمت دوم